مکتب امام حسین علیهالسلام (2) درسهایی از قرآن 13 مرداد 1401
موضوع: مکتب امام حسین علیهالسلام (2)
تاريخ پخش: 13/05/1401
عناوين:
1- دعوتهای عمومی و خصوصی امام حسین علیهالسلام
2- انواع همسران خوب و بد در قرآن
3- لزوم ایمان به همهی دستورات دین
4- انواع خطابهای عمومی و خصوصی در قرآن
5- جلب رضایت امام حسین علیهالسلام در روز عاشورا
6- توجه به ناموس در آخرین لحظات حیات
7- بهرهگیری از فرصت تابستان برای مطالعه کتب مفید
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
عزیزان بحث را در آستانهی عاشورا و ششم محرّم میبینند، محرّم 1401. در جلسهی قبل که دو روز به محرّم بود، موضوع بحثمان این بود که کربلا یک مکتب است، تاریخ نیست، جغرافی نیست که از شمال شرقی به کجا میخورد و از جنوب غربی به کجا میخورد. معمولاً شهر و روستا را جغرافیاش را معنا میکنند، مثلاً میگویند فلان منطقه، فلان استان، فلان شهر، کشور کجا قرار گرفته، شرقش، غربش، شمالش، جنوبش، ولی کربلا را کسی تا الآن نیامده کربلا چند متر است، چند تا رودخانه دارد، چند تا نمیدانم فضای باز دارد، چهقدر مزرعه دارد، کربلا را با اینکه کربلا منطقه است، زمین است، جغرافی است، ولی مردم وقتی به کربلا میرسند، نگاه جغرافیایی ندارند، نگاه تاریخی دارند، چه حادثهای در کربلا رخ داد، حادثههایی که همهاش بینظیر است. جلسهی قبل راجع به این صحبت کردیم، حرفها تمام نشد، ادامهاش را انشاءالله میخواهم صحبت کنم.
گفتیم کربلا یک دانشگاه است، حقّ نمازش داده شد، تنها نمازی که در دو رکعت نماز سی تا تیر به امام حسین رها کردند، ولی امام دست از نماز نکشید، نمازش را ادامه داد، دو رکعت نماز در مقابل سی تیر! این یک الگوی بینظیر است. توجّه به حقّ الناس، عدالت بین سفید و سیاه و فرزند خودش و دیگران.
1- دعوتهای عمومی و خصوصی امام حسین علیهالسلام
تبلیغ. روز عاشورا ده تا سخنرانی کوتاه شد، سه تایش مال امام حسین بود. یعنی چه؟ یعنی حتّی آن کسی که شمشیر دست گرفته، آمده لشکر خودش را منظّم کرده، آماده کرده برای اینکه امام حسین را بکشد، اما امام حسین باز هم تبلیغ میکند، این خیلی مهم است. هم تبلیغ جمعی کرد، هم تبلیغ چهره به چهره. تبلیغ جمعی سخنرانیهای امام حسین که با امّت، با مردم صحبت میکرد، تبلیغ چهره به چهره گفتوگوی امام حسین با زهیر، امام حسین که داشت رو به کوفه میآمد، زهیر هم در آن مسیر داشت میرفت، منتها زهیر خیلی دوست نداشت که کاروانش به کاروان امام حسین ملحق شود و لذا اگر امام حسین مثلاً سمت شرق استراحت میکرد، این زهیر مثلاً میرفت یک کیلومتر کمتر و بیشتر آنطرفتر. امام حسین یک نامه نوشت که: «زهیر معاویه مرد، یزید حکومت را به دست گرفت، یزید بویی از اسلام نبرده، اگر رهبر مردم یزید باشد، باید با این اسلام خداحافظی کرد، مردم کوفه از من دعوت کردند، حمایت خواهند کرد، قول حمایت دادند، من دارم به کوفه میروم، تو هم بیا به ما ملحق شو.» تبلیغ تن به تن، نامه به نامه. حالا من دو، سه جمله صحبت میکنم. زهیر. خانم زهیر گفت: «چی هست؟» زهیر گفت: «امام حسین نامه نوشته که ماجرا را نوشته، ماجرای سیاسی زمان را و بعد هم دعوت کرده که ما برویم ملحق بشویم.» گفت: «پسر پیغمبر به تو نامه نوشته، نمیروی؟!» زن زهیر تحریک کرد که زهیر بلند شود، بیاید. گاهی وقتها زنها مشوّق مردها هستند. ما خیلی آدمها را داریم که کمالاتشان و رشدشان و خدماتشان در سایهی همکاری و همفکری زنها هستند. بعضی زنها هم نه، مانع خیر میشوند و لذا قرآن یک آیه داریم، میگوید که: «إِنَّ مِنْ أَزْواجِكُمْ وَ أَوْلادِكُمْ عَدُوّاً لَكُم» (تغابن/ 14)، بعضی وقتها یک کار خیری میخواهید بکنید، خانمتان نمیگذارد، بچّههایتان نمیگذارند، پیری داری، کوری داری، چرا وقف میخواهی بکنی؟! نمیدانم فلان، فیسال، چرا پولت را میخواهی بدهی به عربها؟! تو خود ایران هست، مکّه نمیخواهد بروی! کربلا نمیخواهد بروی! خمس نمیخواهد بدهی! زکات نمیخواهد بدهی! هر دویش را قرآن گفته.
همه توضیحات ...