وانشات تهیونگ پارت ۴ اپ مجدد

Ailin • vanshat
Ailin • vanshat
صبح از دید تهیونگ: بیدار شدم.. نگاهش کردم + ای خداااا حالا کی دلش میاد اینو بیدار‌کنه؟ از پیشونیش تا لباش بوسه ریز زدم ولی ...
صبح از دید تهیونگ: بیدار شدم.. نگاهش کردم + ای خداااا حالا کی دلش میاد اینو بیدار‌کنه؟ از پیشونیش تا لباش بوسه ریز زدم ولی بیدار نشد اروم همینجوری که لباش رو میبوسیدم بین بوسه هام گفتم.. + چاگیاا بیدار شو دیگ،بیا با هم بریم صبحونه بخوریم بیدار شو من بدون تو صبحونه نمیخورما بیدار نشد منم بوسه رو طولانی کردم تا وقتی نفسش کم اومد مثل جن زده ها پاشد بهم نگاه کرد یاع یاع یه تک خنده ای زدم که عصبی شد... - دقیقا این الان چه‌کاری بود؟ + خب بیدار نمیشدی - قهرم + نمیتونی - چیو نمیتونم؟ اومد نزدیک چاک سینمو یه کیس مارک محکم زد - ایییی ولم کن وللل کن + دیدی گفتم نمیتونی اگه قانع نشدی که.. - نه نه حله فهمیدم رفتیم پایین تا صبحونه بخوریم تو راه.. - نگاه کبود شد + کجا؟ - اونجا که مارک گزاشتیی +اشکال نداره شب‌ کل بدنتو با اون همرنگ میکنم هه هه - +سعی نکنی فرارکنیا باشه؟ -ی... یعنی چی؟؟ + حالا... از دید ا/ت: یعنی چی این حرفش نفهمیدم ولی وحشت داشتم از اینکه شب قراره چیکار‌کنه صبحونه رو خوردیم قرار بود که بریم سر کار هر چی تهیونگ اسرار کرد که نیام به خاطر دستم قبول نکردم رفتم لباس عوض کنم شلوارمو پوشیده بودم ولی دستم درد میکرد نمیتونستم لباسمو بپوشم لباسم یه استین کوتاه نیم تنه بود و یه حالت جذبی داشت تهیونگ رو صدا کردم که کمکم کنه سرش پایین بود اومد تو... از دید تهیونگ: گفته بودکه بیام کمکش سرم پایین تا دیدمش چشام چهار تا شده بود محو بدنش شده بودم... از دید ا/ت: هر چی صداش میزدم نگاهش رو از بدنم بر نمیداشت یه نگاه به خودم انداختم حق داشت:/ فقط سوتین تنم بود بعدش به خودش اومد نزدیک شدو کمکم کرد لباسمو بپوشم لباس که تنم رفت دستشو تا پایین کمرم کشید معلوم بود تحریک شده... - تهیونگ مرسی بقیشو خودم میپوشم - تهیونگ - تهیووونگ + ها چیه چیشده؟؟؟ - هیچی مرسی میتونی بری +باشه تا وقتی داشت میرفت چشش به بدنم بود خلااااصههه اماده شدیم رفتین تو ماشین نشستیم احساس کردم تهیونگ عصبانیه دستش رو دنده بود منم دستمو گزاشتم رودستش تا خواستم چیزی بگم دستمو پس زد دیگ هیچی نگفتم بعد چند ثانیه دستمو گرفت و با دست خودش دنده رو عوض کرد ادمین: اوووووووف شروع کردم به حرف زدن.. - چیزی شده؟ + برای چی؟ - اخه عصبی + اره دوست ندارم میای بیرون همچین لباسایی بپوشی کس دیگه ای حق نداره بدنتو اینجوری ببینه از حرفش تعجب کردم - باشه دیگ نمی پوشم دستمو که روی دنده بود  ورداشت و جلوی دهنش گرفتو بوسش کرد تا برسیم ( همون دست زخمی)....

همه توضیحات ...