حکایت فرا رسیدن ماه روزه و دیدن هلال ماه رمضان | مثنوی معنوی مولانا - دفتر دوم
هلال پنداشتن آن شخص خیال را در عهد عمر رضی الله عنه
.
ماه رمضان فرا رسیده بود . مردم برای دیدن هلال ماه ، بر کوهی فراز آمده بودند . ناگهان یکی از آن میان به عُمر ( خلیفه دوم مسلمین ) روی کرد و گفت : اینک هلال ماه را در پهنۀ لاجوردین آسمان می بینم . عُمر به آسمان درنگریست ولی هلالی ندید . به آن شخص روی کرد و گفت : این چه را که تو به شکل هلال می بینی در واقع هلال نیست بلکه خیالِ یاوۀ تو است .
و اما ببینید و بشنوید ادامه حکایت را
.
برش های کلیدی داستان:
.
00:21 - شرح حکایت
00:44 - رویت شدن هلال ماه توسط همراه عمر
00:56 - پاسخ عمر به مرد
01:28 - دلیل اینکه مرد ماه را هلال پنداشت
02:48 - شرح و تفسیر حکایت
02:52 - حسام الدین چلبی که بود؟
03:35 - ماجرای فاصله افتادن بین دفتر اول و دفتر دوم مثنوی
04:05 - ابیات آغازین دفتر دوم مثنوی معنوی
04:46 - سبب به کژ راهه رفتن انسان از نگاه مولونا
06:00 - هدف مولانا از آوردن این حکایت
06:38 - ابعاد اجتماعی و روانشناسی داستان
.
اگر از تماشای ویدئو لذت بردید، لطفا لایک کنید و نظرتون رو ثبت کنید، حتی با یه استیکر.
با کمال میل پذیرای انتقادات محترمانه و سازنده شما هستم.
همینطور ممنون میشم که کانال یوتوب منو سابسکرایب کنید و دکمه زنگوله رو بزنید تا هر وقت ویدئوی جدیدی پست کردم متوجه بشید.
همه توضیحات ...