مدریکتاکس ۳۰ - غلامرضا صراف؛ فیلمنامه دیدن، فیلم خواندن!
فیلمنامه، آغازِ سینماست و متنیست که در جریانِ فرآیند فیلمسازی، تبدیل به فیلم شده و بهنوعی ماهیت و موجودیتِ مستقل خودش را از دست میدهد و در فیلم حل و ناپیدا میشود.
عدهای البته در این میان، فیلمنامه را در جایگاه مستقل و جدا از فیلمِ ساختهشده و شاید بهعنوان نوعی اثر ادبی در کنار قالبهای دیگرِ ادبیات، ارج مینهند و حتی دست به انتشارِ عمومیِ آن میزنند، چیزی شبیهِ موسیقی فیلم. همۀ اینها، گزارههای آشنای سینما و ادبیات است. اما ماجرای فیلمنامه به همینجا ختم نمیشود.
فیلمنامه بهعنوان نوعی متن سینمایی و نه الزاماً ادبی، میتواند ظرفیتهای کشفنشدۀ هنر هفتم را آزاد کند و به تعداد خواننده-تماشاگرانِ دنیای سینما، روایت و حتی ساختِ تازه و متفاوت از اثری بهظاهر تمامشده، در جهانِ ذهن و تخیلِ سینمادوستان و البته اهالی ادبیات ایجاد کند. خواندن یا بهعبارتِ بهتر، دیدنِ فیلمنامه، فیلم را بهتعداد مخاطبانِ بالقوه و بالفعلِ آن، قابل خوانش میکند.
اینجاست که در قسمتِ سیامِ مدریکتاکس، غلامرضا صراف، نویسنده، مترجم و ویراستار و دانشآموختۀ تئاتر و سینما، برای ما از «تجربه»ای متفاوت در برخورد با فیلمنامه و سینما و از مهارتِ جالبِ «فیلمنامهدیدن و فیلمخواندن» صحبت خواهد کرد.
همه توضیحات ...