رمان (عشق جذاب من) پارت 3 اخر اسمات

ARMY
ARMY
به نامجون زنگ زدم که یه مهمونی ترتیب بده برای کار کنای شرکت میخواستم ببینم ات تو مهمونی چه تیپی میزنه بخاطر اینکه تاقت نداشتم از ...
به نامجون زنگ زدم که یه مهمونی ترتیب بده برای کار کنای شرکت میخواستم ببینم ات تو مهمونی چه تیپی میزنه بخاطر اینکه تاقت نداشتم از نامجون خواهش کردم که مهمونی امشب باشه (از دید ات) داشتم دفترارو مرتب میکردم که دیدم اقای کیم با ذوق اومدن تو اتاق و گفتن: امشب مهمونی هست . به لکنت افتادم و گفت: اوه چ چه عالی ( پرش زمانی به زمان مهمونی) یه لباس مشکی که خط ۳٠ نه هام معلوم بود پوشیدم که تا قبل زانو دامن داشت و یه کیف و کفش ست باهاش هم پوشیدم با تاکسی رفتم تو مهمونی نشسته بودم و با دوستای جدیدم و همکارام حرف میزدم اقای کیم با شش تا از مدیر های شرکت نامجون وجین و شوگا و جی هوپ و جیمین و جونگ کوک حرف میزد با اینکه همه ی حواسم پیش اقای کیم بود به حرفای دوستام هم جواب میدادم که یهو دیدم اون اقایی که اسمش فیلیکس بود و چن روز پیش اقای کیم باهاش بحث داشتن داره یه جور عجیبی خودشو عقب و جلو میکنه ( از دید تهیونگ) ات یه تیپی زده بود کع داشتم دیوونش میشدم ولی از یه طرف عصبانی بودم که انقد لباسش بازه یهو دیدم فیلیکس داره خودشو به حالت س*سی عقب و جلو میکنه و میره سمت ات منم عجله کردم و دست ات رو گرفتم و بردم تو یکی از اتاقای کلاب ( از اینجا به بعد اسماته دوست نداری نخون) (از دید ات) خیلی ترسیدم چون داشت بهم نزدیک میشد که یهو اقای کیم اومد و دستم رو گرفت و برد تو یکی از اتاقای بار گفتم: ممنون ریئ. نذاشت حرفمو تموم کنم که اومد و لبامو کیس کرد و منم که عاشقش بودم همراهیش کردم لباش خیلی شیرین بود و دیدم داره اروم لباسام رو در میاره منم بی اخطیار دستم رفت سمت دکمه های پیرهنش و باز کردمشون که فقط برای من یه نیم تنه و شر*ت مونده بود و اونم فقط باکسر داشت که یهو اومد و پرتم کرد سر تخت و شروع کرد به مارک دار کردن گردنم و منم حرفه ای دستم رو روی سیسبک هاش میکشیدم که با برخورد عضوش یه عضوم داغ تر میشدم بعد مارک دار کردنم رفت سراغ نیم تنه ام و درش اورد و با ۳٠ نه هام بازی میکرد و هی فشار شون میداد که ناله هام شروع شد ات: اههه ددی اههه تهیونگ: افرین بیب گرل واسه ددی ناله کن اه ات: ددی اههه من اهه اون دیگ لعنتی تو میخوام تهیونگ: چی بیب گرل چی میخوای ات: دیگ بزرگ تو اهه ددی تهیونگ: خودت خواسی بیب باکسرشو دراورد و شر *ت منم تو یک حرکت در اورد و توم کرد چند سانیه صبر کرد که به سایزش عادت کنم بعد هی اروم ضربه میزد و بعد سه مین ضربه هاش تند شد ات: اهههه ددی تند اههه تر . بعد پنجاه مین توم خالی شد و کنارم بی جون دراز کشی و بهم گفت دوست دارم میشه مال من شی ات: باکمال میل ددی بعدم تو منو مال خودت کردی ( پرش زمانی به یکسال بعد) ما الان یه دختر کوچولو ی 2 ماهه داریم تهیونگ: داری چی مینویسی عشقم ات: عشقم دارم خاطراطمون که برام گفتی چه حسی بهم داری و تو ذهنت چی میگفتی بهم مینوشتم تهیونگ: بریم بخوابیم عزیزم دیر وقته ات: عشقم با تو هیچوقت دیر نیست تهیونگ: خودتو لوس نکن پاشو بخوابیم ( پایان)

همه توضیحات ...