3 آذر سالگرد تولد احمد شاملو؛ بامداد شعر فارسی

3,076 بازدید
بیشتر
اویلا
اویلا
همه لرزش دست و دلم از آن بود که که عشق پناهی گردد، پروازی نه گریز گاهی گردد. ای عشق ای عشق چهره آبیت پیدا نیست *** و خنکای مرحم ...
همه لرزش دست و دلم از آن بود که که عشق پناهی گردد، پروازی نه گریز گاهی گردد. ای عشق ای عشق چهره آبیت پیدا نیست *** و خنکای مرحمی بر شعله زخمی نه شور شعله بر سرمای درون ای عشق ای عشق چهره سرخت پیدا نیست. *** غبار تیره تسکینی بر حضور وهن و دنج رهائی بر گریز حضور. سیاهی بر آرامش آبی و سبزه برگچه بر ارغوان ای عشق ای عشق رنگ آشنایت پیدا نیست. / از دفت

همه توضیحات ...