دکلمه متن غمگین | دایی | احسان خانقاه
24.8 هزار بار بازدید -
2 سال پیش
-
دکلمه متن غمگین : دایی
دکلمه متن غمگین : دایی
شعر و صدا: احسان خانقاه
instagram.com/ehsankhanghah
دانشجو که بودم، به عنوان رزویشنِ شب، تویِ آژانس کار می کردم. یه راننده داشتیم به اسم دایی. البته اسمش تو شناسنامه دایی نبود! فقط همه دایی صداش می کردن. دنیای شبزیها، دنیای عجیبیه. یادش به خیر...
.
《دایی》
دایی بیدار شو
بیا تویِ آژانس
بیرون سرد است
دایی بیدار شو
باز پشتِ فرمانِ این قراضه خوابیدی؟
آسمان سرخ شده انگار... ببین!
مطمئنم که امشب برف میبارد...
چه وقت خوابیدنست دایی!
بیدار شو
مسافر داری...
بچّههای آژانس میگفتند
دایی انگار تویِ خانه، مشکلی دارد
زن و بچّههایش او را نمیفهمند یا...
چیزی شبیهِ این
درست یادم نیست
پیش خودم گفتم
هیچکس تنهایی مردها را نمیفهمد
تا بوده همین بوده
جایِ تعجّب نیست
من نمیدانستم
که دایی تویِ خانه مشکلش چیست
من نمیدانستم دایی اصلاً کیست
دیده بودم پشتِ فرمان
قبلِ پیاده شدن
چشمهایش را پاک میکرد
دیده بودم خیره میشد
غرق میشد
میرفت
بچّههای آژانس فوتبال میدیدند
و دایی... تویِ آن ماشینِ سردش
سیّارهاش
همان خانۀ سیّارش
کتاب می خواند
چیز مینوشت
چُرت میزد
من نمی دانستم چرا اینقدر می خوابید
و در آن خوابهای طولانی
کدام رویایِ مبهم را میکاوید
من نمیفهمیدم که دایی ناخوشی دارد،
یا فقط تنهاست
من نمیدانستم که دردش چیست اصلاً
من نمی دانستم که قصدِ خودکشی دارد
دایی بیدار شو
بیا تویِ آژانس
بیرون سرد است
باز پشتِ فرمانِ این قراضه خوابیدی؟
آسمان سرخ شده انگار... ببین!
مطمئنم که امشب برف میبارد...
چه وقت مردنست دایی!
بیدار شو
مسافر داری...
.
احسان خانقاه
زمستان ۱۳۹۹
.
اگه از دکلمه خوشتون اومد در کانال آپارات من عضو بشید و از طریق اینستاگرام هم دکلمه های جدیدو دنبال کنید.
instagram.com/ehsankhanghah
https://ehsankhanghah.ir
2 سال پیش
در تاریخ 1400/10/22 منتشر شده
است.
24,842
بـار بازدید شده