روزی کشاورز از گرسنه داشت تلف میشد تفکری کرد و نزد آسیابان رفت و گفت گندم بده ......در ادامه کشاورز ثروتمند شد و صاحب کارخانه شا ...
روزی کشاورز از گرسنه داشت تلف میشد تفکری کرد و نزد آسیابان رفت و گفت گندم بده ......در ادامه کشاورز ثروتمند شد و صاحب کارخانه شالی کوبی و گندم به عمل اومد