چگونه در مسیر کسب و کار یک تیم خوب شکل دهیم؟ - 100استارتاپ

74 بازدید
بیشتر
۱۰۰استارتاپ
۱۰۰استارتاپ
سید مهدی خلیق رضوی: سید مهدی خلیق رضوی هم‌بنیان‌گذار شتاب‌دهنده هوش مصنوعی همتک، پس از اتمام دوره کارشناسی در رشت ...
سید مهدی خلیق رضوی: سید مهدی خلیق رضوی هم‌بنیان‌گذار شتاب‌دهنده هوش مصنوعی همتک، پس از اتمام دوره کارشناسی در رشته علوم کامپیوتر دانشگاه تهران، دکتری خود را در رشته مغز و علوم شناختی از دانشگاه کمبریج اخذ کرد. سپس برای گذرندان دوره پسادکترا در زمینه هوش مصنوعی در دانشگاه MIT مشغول به تحصیل شد. او هم‌چنین تجربیات ارزشمندی در حوزه استارت‌آپ‌ها، مدیریت و راه‌اندازی ‌کسب‌وکار دارد . مسیر یک کسب‌وکار مرحله بعد از شروع کار حول یک مسئله و مشکل، تشکیل تیم است. زیرا برای پیدا کردن هم‌بنیان‌گذاروهم تیمی‌ خوب، باید ببینیم که فرد مورد نظر، چه ارزش افزوده‌ای برای تیم دارد و عملا چه‌کاری می‌تواند انجام بدهد که باقی افراد از پس آن برنمی‌آیند. پس پیش از اضافه کردن هم‌بنیان‌گذار و حتی فرد جدید به تیم، باید نقاط قوت و ضعفمان را بشناسیم و حول محور آن، تیم یا هسته اولیه را شکل بدهیم و پس از شکل‌گیری تیم، سراغ تولید و ارائه محصول اولیه برویم. در این مرحله باید به چند سوال پاسخ بدهیم: محصول اولیه ما چیست؟ محصول ما چه ویژگی هایی باید داشته باشد؟ مراحل اجرایی ما برای رسیدن به بازار چیست؟ محصول اولیه محصول اولیه یا MVP ( minimum viable product ) در واقع محصولی است که باید به مشکل یا مسئله اولیه، با کم‌ترین هزینه پاسخ بدهد. اعتبار سنجی محصول اولیه، دو جنبه دارد: محصول از نظر تکنولوژی یا کارکرد، انتطار اولیه را برآورده می‌کند؟ آیا کسی برای خرید این محصول پول پرداخت می‌کند؟ محصول اولیه در مرحله آزمایش و آزمون، به شبیه سازی اولیه معروف است. در مرحله اعتبار سنجی در تولید یک محصول، ما تعدادی از افراد را برای استفاده از محصولی که تولید کرده ایم، دعوت کرده و از آن‌ها می‌خواهیم که علاوه بر استفاده از محصول، بازخوردهای خود را نیز ارائه داده و میزان رضایت‌شان از محصول را با ما در میان بگذارند و در نهایت می‌سنجیم که آیا حاضرند برای این محصول پولی پرداخت کنند یا خیر؟ بعد از آزمون اولیه، شما نمی‌توانید محصول را، تولید انبوه نموده و آن را به بازارعرضه کنید زیرا ورود محصول اولیه به بازار پیش از اعتبار سنجی کامل، اشتباه بزرگی است. برای ورود به بازار چند قدم وجود دارد: قدم دوم پس از آزمودن اولیه محصول، minimum market viable product است. این مرحله در واقع همان محصول گزینش شده در مرحله پیشین است، با این تفاوت که این‌بار محصول به جای تست در محیط شبیه سازی شده، در محیط واقعی تست می‌شود. در این مرحله، برخلاف محصول تولید شده قبلی، به جای آن‌که از افراد دعوت شود تا به محل آزمایش آمده و محصول را مورد بررسی قرار دهند، تعدادی از محصول را برای افراد ارسال می‌کنیم تا در شرایط محیطی خود، آن‌ها را امتحان کرده، و بازخورد خود را ارائه دهند. بعد از این مرحله، وارد مرحله minimum scale viable product ( pre scale up ) می شویم. یعنی همان محصول را در اندازه بزرگتری تست می‌کنیم. پس از این مرحله ما تمامی جوانب را سنجیده و نیازهای محصول را برای تولید انبوه و عرضه به بازار فراهم کرده‌ایم. یک اشتباه که معمولا در مرحله ( pre scale up ) رخ می‌دهد این است که فضای بازار را به اشتباه بسنجیم. به این معنا که به جای تست کردن محصول در بازار هدف، آن را در بازار افرادی بسنجیم که به محصول علاقه دارند. یعنی عملا تمرکز ما بر روی افرادی باشد که به محصول علاقه دارند و محصول را در بازار واقعی نسنجیده‌ باشیم. تفاوت این دو گروه دریک مثال قابل فهم‌تر به‌نظر می‌رسد. فرض کنید زمانی‌که یک گوشی جدید وارد بازار می‌شود، افرادی هستند که از شب قبل برای تست کردن این گوشی صف می‌کشند که این‌ها، علاقه‌مندان به این محصول هستند. اما یک‌سری افراد هستند که بعد از ورود این گوشی به بازار و گذشتن مدت زمانی از کاربری افراد مختلف، با مشاهده کاربردها و مزیت‌های این محصول و انطباق آن با نیازهایشان، اقدام به تهیه این محصول می‌کنند و ما نیز در بازار نهایی، دقیقا به دنبال سنجش این گروه از افراد هستیم. آفت عدم تمرکز یکی دیگر از مشکلات گروه‌های مختلف، عدم تمرکز است. به این معنا که تیم چندین کار را به‌طور هم‌زمان انجام می‌دهد و در هیچ‌کدام به موفقیت نمی‌رسد. پس بهتر است حداکثر 2 یا 3 محصولی را که تیم ما می‌تواند تولید کند، در اولویت قراردهیم و همه انرژی خود را برای عرضه و موفقیت آن محصول صرف کنیم. زیرا هرچه پراکندگی بیش‌تر شود در نهایت از کیفیت محصول نهایی کاسته می‌شود. و هرچه بیش‌تر روی این مسئله متمرکز باشیم و پراکنده‌ کاری نکنیم، نسبت به رقبایمان، جلوتر خواهیم بود.

همه توضیحات ...