ملاقات با امام زمان کسی به یاد من نیست...

بسم الله الرحمن الرحیم مسجد مقدس جمکران قدیما خیلی کوچیک بوده و از شهر خیلی فاصله داشته و حتی ماشینا نمیتونستن به راحتی به اونجا برن؟ به همین دلیل فقط شبهای جمعه، تعداد کمی که امام زمان علیه السلام رو خیلی دوست داشتن خودشونو به هر صورت که میتونستن به اونجا میرسوندن ... ولی بعد از سالها کم کم مسجد جمکران بزرگتر شد و  مردم بیشتر به اون مکان مقدس می رفتن در همون زمان ها  یه خانمی که خیلی حضرت رو دوست داشته و حضرت رو زیاد ملاقات میکرده ، یک شب جمعه، وقتی به مسجد میاد میبینه چقققدر جمعیت زیادی به اونجا اومدن ، چقدر همه جای مسجد شلوغه!! اون خانم میگه من با دیدن جمعیت زیاد خیلی خوشحال شدم و با این خوشحالی وارد مسجد شدم و مشغول نماز خواندن شدم و بعد زیارت آل یاسین را خواندم و یک مقداری هم با زبان خودم با امام زمان علیه‌السّلام حرف زدم و به آن وجود مقدس عرض کردم؛ آقا خیلی خوشحالم که مردم زیاد بشما علاقه پیدا کرده اند و شبها جمعیت زیادی به دور مسجد جمع می شوند و به شما اظهار علاقه میکنند. بعد از اون از مسجد بیرون آمدم و غذای کمی از همان غذاهائی که در مسجد به همه میدادند خوردم و به مسجد برگشتم و در یکی از اتاق ها خوابیدم ، در خواب یا شاید در بیداری بود که  دیدم حضرت بقية الله عليه السّلام به مسجد جمکران تشریف آورده اند و در میان مردم راه میروند ولی کسی به آن حضرت توجهی نمی کند من از اتاقم بیرون دویدم و سلام کردم، آقا با کمال مهربانی جواب فرمودند گفتم آقاجان قربان خاک پای شما گردم، خوشحالم که بحمد الله مردم بشما علاقه و محبت زیادی پیدا کرده اند و این همه جمعیت برای شما به اینجا آمده اند. آن حضرت آهی کشیدند و فرمودند همۀ اینها برای من به اینجا نیامده اند. بیا با هم برویم از آنها سئوال کنیم که چرا به اینجا آمده اند.... با ایشان به میان جمعیت آمدیم آن حضرت از یک یک مردم سئوال میفرمود شما چرا اینجا آمده اید؟ یکی :میگفت آقا مریض دارم دیگری میگفت: مستأجرم خانه میخواهم سومی میگفت: قرض دارم.. طلبکارها باعث شدند من به در خانه شما بیام، و بالاخره هر یک حاجتی داشتند که در واقع برای راحتیِ دنیای خودشان به آنجا آمده بودند حضرت فرمودند فلانی ،دیدی اینها برای من به این جا نیامده اند؟ اینها تازه افراد خوب این جمیعیت هستند که حاجتهایشان را از من میخواهند، اما......