لجباز پارت ۱۸

Ardya
Ardya
رمان لجباز پارت ۱۸ #لجباز دیانا: از خونتون برم بخدا من ناراحت نمیشدم ارسلان: منظورتو نمیفمم دیانا : شقایق به من گفت هرزه ارسلا ...
رمان لجباز پارت ۱۸ #لجباز دیانا: از خونتون برم بخدا من ناراحت نمیشدم ارسلان: منظورتو نمیفمم دیانا : شقایق به من گفت هرزه ارسلان: عا فهمیدم دیانا: پس بای ارسلان: با داد گفتم.... بشین بهت میگم دیانا: بش ارسلان: ما اصلا با تو نبودیم دیانا: یه سوال بپرسم ارسلان: هوم دیانا: با کی بودی ؟ ارسلان: مهدیه دیانا : مهدیه کیه ارسلان: رل قبلیم من بخاطر پولم کل تهران و کرج عاشقم هستن دیانا: ولی بجز من ارسلان: بش دیانا : منو میبری خونه دوستم ارسلان: مگه اونجا نمیای دیانا: نه دوستم پارتی گرفته میخوام برم ارسلان: جاننننننن! دیانا: همین که هست ارسلان: باشه برو دیانا: یجوری میگی برو انگار تو صاحب منی

همه توضیحات ...