پولاد اسماعیلی شروه دشتی
دلي خونين پسندد دلا خون شد که خوبون اين پسندند
کفر و دين بي مشتري نيست
خدايا داد از اين دل داد از اين دل؛ که مو يک دم نگشتم شاد از اين دل!
اي داد چرا از درد هجران من بنالم؟ اي دوست که اون سرو اميد من شده خم
عزيزم خداوندا ز احوالم؛ تو داني اي روزگار
خداوندا ز احوالم تو داني؛ که از غم پير گشتم در جواني
همه توضیحات ...