سریال عشق از نو قسمت ۱۶۱

1,998 بازدید
بیشتر
نیما افشارنادری
نیما افشارنادری
Açıklama سریال عشق از نو قسمت 161 Meshki Turkido5 görüntüleme18 Eki 2021 سریال عشق از نو قسمت 161 دوبله فا ...
Açıklama سریال عشق از نو قسمت 161 Meshki Turkido5 görüntüleme18 Eki 2021 سریال عشق از نو قسمت 161 دوبله فارسی کانال تلگرامی: https://t.me/MeshkiGemTV آدرس کانال یوتیوب مشکی‌مدیا https://www.youtube.com/c/MeshkiMedia آدرس کانال مشکی کاناپه https://www.youtube.com/c/MeshkiKanap... آدرس کانال یوتیوب مشکی ترکی https://www.youtube.com/c/MeshkiTurki آدرس کانال یوتیوب مشکی ترکیدو https://www.youtube.com/channel/UC-Bs... آدرس کانال مشکی ترکیسه https://www.youtube.com/channel/UC_bp... آدرس کانال مشکی ترکی4 https://www.youtube.com/c/MeshkiTurki... داستان قسمت آخر سریال عشق از نو. بچه فاتح و زینب زنده می‌ماند؟ https://youtu.be/q3GItVplB94 داستان قسمت آخر سریال دکتر معجزه‌گر. علی و نازلی عروسی می‌کنند. https://youtu.be/nmfEuNAJPyw شوکت چند روزی است خلقش تنگ است و اطرافیان مدام با او مثل یک پیرمرد رفتار می کنند. مریم پیش او می رود تا ببیند دردش چیست اما شوکت با عصبانیت به او هم می گوید: «تو میخوای منو کنترل کنی و از همه کارام خبر داشته باشی؟ رفتی به همه گفتی که حواستون به شوکت باشه؟! » مریم از حرف های او سر در نمی آورد و عصبانی شده و اتاق را ترک می کند. مقدس و مقدر در مورد جزمی ارسوزلو از فهمی می پرسند. فهمی می گوید که او را می شناسد. مقدر و مقدس در مورد جزمی و زندگی خصوصی اش می پرسند که فهمی می گوید: «چرا جزمی براتون مهمه؟! » مقدس هم تعریف می کند که جزمی هم انگار از مقدر خوشش آمده و فهمی است که باید آنها را به هم برساند! فهمی از این که او را وارد همچین بازی ای کرده اند جا می خورد. یادگار نگران شوکت است و به مریم می گوید: «از وقتی بیدار شده نشسته اونجا! حتما یه چیزیش هست. باید بریم ببینیم جریان چیه. » آنها پیش شوکت می روند و شوکت با عصبانیت می گوید: «من تصمیم دارم خونه بمونم و جایی نرم! برین سر کارای خودتون! » مرحله بعدی مسابقه، پینت بال است. در حالی که پسرها با هم می جنگند، دخترها هم از طریق نقشه ای که دستشان دارند، مختصات را به همراهشان می فرستند. اول پسرهای هردو گروه مشغول کل کل با هم می شوند. مسابقه شروع می شود و با نقشه ای که زینب کشیده، تیم مقابل در تله ی انها می افتد و پسرها همه شان را به گلوله می بندند و برنده می شوند. بعد از آن هم در مرحله جدید باید هدف را زودتر از تیم مقابل پیدا کنند و خودشان را به محل اصلی مسابقات برسانند. فاتح و مته و بیرول هدف را به دست مسئول می دهند اما وقتی خبری از اورهان نیست، مسئول مسابقات می گوید که اگر او نیاید تیم مقابلشان برنده می شود. اورهان لحظه ی آخر خودش را می رساند تا مسابقه ی دارت را انجام بدهند! فاتح یکی از تیرها را پرت می کند و تیر با برخورد با درخت های اطراف در نهایت به باسن مسئول برگزاری می خورد و مسابقات برای مدتی کنسل می شود. در آخر به انها بمب هایی می دهند تا غیب بشوند اما تنها کسی که بعد از بین رفتن دود ناشی از بمب ها غیب می شود فاتح است. مته و بیرول و اورهان با نگرانی سعی می کنند او را پیدا کنند. وقتی دو نفر در مرحله دعوا می کنند، شوکت سعی می کند انها را از هم جدا کند اما یکی از همسایه ها از او خواهش می کند جلو نرود تا دوباره به زندان نیفتد! شوکت بیش از پیش عصبانی می شود. حیدر به همراه آیفر به محل جلسات می روند. آیفر می گوید که برای رسیدن به سوالی که دیروز پرسیده بود آنجاست! و وقتی سکوت آنها را می بیند روی سر همه شان مته می گیرد! یکی از افراد انجا بلند می شود و با پشیمانی به سمت حیدر می رود و دست او را می بوسد و می گوید: «ببخشید داداش حیدر. یکی از بچه هامون کوتاهی کرده. » حیدر می گوید: «میبخشمت اما دیگه تورو بین خودمون نمیخوایم!» شوکت به خانه می رود و به یادگار و مریم می گوید که دیگر نمی خواهد آنجا بماند و می خواهد به شهرشان برگردند چون دیگر انجا به دردی نمی

همه توضیحات ...