لجباز پارت ۲۱
رمان لجباز
پارت ۲۱
#لجباز
دیانا : نه ممنون ... یهو دیدم ارسلان دستم کشید باهام رقصید من کم خوردم ولی ارسلان دو پیک خورد
ارسلان : حالم دست خودم نبود با دیانا رقصیدم رفتم رو مبل نشستم
دیانا: هوفف ارسلان رفت نشست خواستم صداش بزنم که بریم دیدم مهدیه رفته کنار ارسلان و ارسلان داره دست میزنه به لباش به خاطر این که مست بود این کارو کرد نمیدونم چرا سرش غیرتی شدم ..... خب بریم ارسلان
مهدیه: تو هم بد موقعه میای
دیانا: یه لبخند زورکی بهش زدم به خاطر حرفش نشستم تو بغل ارسلان لبام گذاشتم روی لباش اونم ادامه میداد بعد ۳ مین برداشتم
نگین : شما امشب اینجا میخوابید
دیانا : نه ممنون
نگین: لج نکن دیگه
دیانا: آخه
نگین: آخه نداریم تو آقا ارسلان تو اتاق بخوابید
دیانا : بش
ارسلان: دست دیانا رو گرفتم بردمش تو اتاق
همه توضیحات ...