نماهنگ مذهبی / رمز و راز عشق
امیرالمؤمنین (ع) در بازگشت از صفین وقتی از محل سرزمین کربلا میگذرند، توقفی میکنند و گریان میشوند و فرزندشان را در این مصیبت دعوت به صبر میکنند و اندکی از شدت ماجرا بیان میفرمایند:
قَالَ رَأَیْتُ کَأَنِّی بِرِجَالٍ قَدْ نَزَلُوا مِنَ السَّمَاءِ مَعَهُمْ أَعْلَامٌ بِیضٌ قَدْ تَقَلَّدُوا سُیُوفَهُمْ وَ هِیَ بِیضٌ تَلْمَعُ وَ قَدْ خَطُّوا حَوْلَ هَذِهِ الْأَرْضِ خَطَّهً ثُمَّ رَأَیْتُ کَأَنَّ هَذِهِ النَّخِیلَ قَدْ ضَرَبَتْ بِأَغْصَانِهَا الْأَرْضَ تَضْطَرِبُ بِدَمٍ عَبِیطٍ وَ کَأَنِّی بِالْحُسَیْنِ سَخْلِی وَ فَرْخِی وَ مُضْغَتِی وَ مُخِّی قَدْ غَرِقَ فِیهِ یَسْتَغِیثُ فِیهِ فَلَا یُغَاثُ وَ کَأَنَّ الرِّجَالَ الْبِیضَ قَدْ نَزَلُوا مِنَ السَّمَاءِ یُنَادُونَهُ وَ یَقُولُونَ صَبْراً آلَ الرَّسُولِ فَإِنَّکُمْ تُقْتَلُونَ عَلَی أَیْدِی شِرَارِ النَّاسِ وَ هَذِهِ الْجَنَّهُ یَا أَبَا عبداللّه إِلَیْکَ مُشْتَاقَهٌ ثُمَّ یُعَزُّونَنِی وَ یَقُولُونَ یَا أَبَا الْحَسَنِ أَبْشِرْ فَقَدْ أَقَرَّ اللَّهُ بِهِ عَیْنَک
گویا، دیدم مردانی از آسمان فرود آمدند که پرچم های سفیدی همراه داشتند و شمشیرهای خود را که سفید و درخشنده بودند حمایل کرده بودند؛ آنگاه در اطراف این زمین خطی کشیدند. سپس گویا، دیدم این نخلها شاخه های خود را به زمین میزدند و این زمین غرق خون تازه شد! آنگاه حسین که جوجه و فرزند و چون مخ من میباشد، در میان دریای خون غرق شده و هر چه استغاثه میکند، کسی نیست به فریادش برسد. پس از این ماجرا دیدم مردانی که سفید و نورانی بودند، از آسمان نازل شدند و گفتند: ای آل رسول! صبور باشید! زیرا شما به دست اشرار مردم کشته خواهید شد. یا ابا عبداللَّه! این بهشت است که مشتاق توست. آنگاه ایشان به من تعزیت میدادند و میگفتند: یا ابا الحسن! مژده باد تو را؛ زیرا در آن روزی که مردم در محضر عدل خدا قیام میکنند، خدا چشم تو را به وسیلۀ حسین روشن خواهد کرد.
همه توضیحات ...