وانشات اسمات تهیونگ پارت یک

148 بار بازدید - پارسال - تقریباً یه هفته از دعوای
تقریباً یه هفته از دعوای اساسی دختر با تهیونگ گذشته بود.فشار زیادی روی ا/ت بود و حداقل انتظارش از تهیونگ این بود که درکش کنه! درسته که دوس پسرش یه آدم معروف بود و اکثرا خیلی کم میتونست ببینتش ولی دختر هم بیکار نبود و پروژه‌هایی که جدیدا قبول کرده بود واقعا وقت آزاد چندانی نداشت که هر وقت پسر میخواست بره به دیدنش و دعوای لعنتیشون هم از همینجا شروع شد. تازه از حموم بیرون اومده بود و در حال خشک کردن مو هاش بود. فقط دو روز بود که حال گوهش بهتر شده بود و سعی میکرد بیشتر روی کارش تمرکز کنه تا اینکه نگران تهیونگ باشه! سشوار رو خاموش روی میز گذاشت تا لوسیون صورت و بدنش رو بزنه که با صدای پیامک گوشیش، سرش سمت پا تختی کج شد! شونه ای بالا انداخت چون احتمال میداد تبلیغ باشه یا شاید هم اون همکار مزخرفش که حتی برای عوض کردن زبان کیبورد لپتاپش هم بهش پیام میداد. کمی از کرم رو روی صورتش پخش کرد که با یاد آوری صدای متفاوت پیامک گوشیش یهو تنش یخ کرد + اوه...وایسا ببینم سریع از پشت میز آرایشش بلند شد و خودش رو روی تخت انداخت و با دراز کردن دستش گوشی رو قاپید! اس‌ام‌اسی که اومده بود رو باز کرد و با دیدن اسم «عوضی» لب پایینش رو محکم گاز گرفت! با خوند پیام داخل اس‌ام‌اس چشماش رفته رفته درشت تر شد و یهو با صدای بلندی گفت + فاک بهت کیم تهیونگ میخوای امشب منو ببری بیرون و الان بهم میگی؟! خواست جوابی بهش بده که باز دستش از حرکت ایستاد + وایسا ببینم...ما که قهریم...این یعنی.... موهای بلندش رو پشت گوشش کشید و گفت + این یعنی میای منت کشی جناب؟! لبخند کوچیکی روی لبهاش نشست و فقط یه «اوکی» در جواب پیام تهیونگ فرستاد! از روی تخت بلند شد و سمت کمد لباسش رفت، باید یکی از ی ترین لباسایی که داشت رو میپوشید تا کامل تهیونگ رو از رفتار زشتش پشیمون کنه! ساعت نزدیک هشت شب بود و ا/ت بر خلاف تصمیمی که گرفته بود فقط یه لباس گشاد و راحت پوشیده بود. اون لباسای جذب و بدن نما واقعا اذیتش میکردن در حدی که نمی‌تونست برای اغفال کردن یه پسر هم اونا رو تو تنش تحمل کنه. قبل از اینکه صدای زنگ گوشیش بهش بفهمونه که تهیونگ رسیده موهای بلند و قهوه‌ای‌ش رو گوجه ای بست و از خونش خارج شد با قدم های آروم پارکینگ رو گذروند و به در رسید و وقتی بازش کرد ماشین مشکی تهیونگ رو درست جلوی در خونه دید اخمی کرد و لبش رو به دندون گرفت + بهت نشون میدم....
پارسال در تاریخ 1401/10/17 منتشر شده است.
148 بـار بازدید شده
... بیشتر