غزل 22 - حافظ - چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست

فریدون فرح اندوز
فریدون فرح اندوز
چو بشنوی سخنِ اهلِ دل مگو که خطاست، سخن شناس نه‌ای جانِ من خطا این جاست، سرم به دنیی و عقبی فرو نمی‌آید، تبارک الله از ...
چو بشنوی سخنِ اهلِ دل مگو که خطاست، سخن شناس نه‌ای جانِ من خطا این جاست، سرم به دنیی و عقبی فرو نمی‌آید، تبارک الله از این فتنه‌ها که در سرِ ماست، در اندرونِ منِ خسته دل ندانم کیست، که من خموشم و او در فغان و در غوغاست، دلم ز پرده برون شد کجایی ای مطرب! بنال هان که از این پرده کارِ ما به نواست!

همه توضیحات ...