داستان حمید سپیدنام قسمت دوم

مسترتیستر
مسترتیستر
319 بار بازدید - 4 سال پیش - روزای اول خیلی دلتنگ و
روزای اول خیلی دلتنگ و دلشکسته بودم. همش با خودم می گفتم چرا اومدی انگلیس؟ چون کریسمس بود نمی تونستم برم جایی برای کار اپلای کنم. برای همین بیست روزی رو از جیب می خوردم و با توجه به ضعیف بودن زبانم نگران بودم که نکنه نتونم کار بگیرم. تا اینکه رفتم برای کار در یکی از آژانس های کاریابی درخواست کار دادم و امتحانی رو شرکت کردم و خدا رو شکر قبول شدم... ادامه دارد...
4 سال پیش در تاریخ 1398/11/01 منتشر شده است.
319 بـار بازدید شده
... بیشتر