گلهای رنگارنگ 401 سه گاه

Mehrdad Alavi
Mehrdad Alavi
6.2 هزار بار بازدید - پارسال - گلهای رنگارنگ 401 سه گاهبا
گلهای رنگارنگ 401 سه گاه

با همکاری: شهین‌دخت شبیری، حسین قوامی، پرویز یاحقی, امیر ناصر افتتاح
شعر ترانه: معینی کرمانشاهی
آهنگ ترانه: فرهاد ارژنگی مخاف سه گاه
اشعار متن برنامه: بهادر یگانه، سنایی غزنوی، هاتف اصفهانی، پوران‌دخت صارمی
گوینده: آذر پژوهش


آذر پژوهش :
روی گل دیدم، گل روی توام آمد به یاد
شب رسید و تاب گیسوی توام آمد به یاد
دوش در میخانه دیدم گردش پیمانه را
در دل شب چشم جادوی توام آمد به یاد
غنچه از شرم لبت سر در گریبان برده بود
خنده‌ی لعل سخنگوی توام آمد به یاد
خواب می‌دیدم بهشت آرزو را یافتم
نکهت خاک سر کوی توام آمد به یاد
             بهادر یگانه - غزل

آذر پژوهش :
تا دل من صید شد در دام عشق
باده شد جان من اندر جام عشق
من خود از بیم بلای عاشقی
بر زبان می‌نگذرانم نام عشق
در زمانم مست و بی‌سامان کند
جام شورانگیز دردآشام عشق
آن بلا کز عاشقی من دیده‌ام
باز چون افتاده‌ام در دام عشق
این عجب‌تر کز همه خلق جهان
نزد من باشد همه آلام عشق
جان و دین و دل همی خواهد ز من
این بُد است از سوی جان پیغام عشق
جان و دین و دل فدا کردم بدو
تا مگر یک‌ره برآید کام عشق
                     سنایی غزنوی - غزل

قوامی :

تا دل من صید شد در دام عشق
باده شد جان من اندر جام عشق
من خود از بیم بلای عاشقی
بر زبان می‌نگذرانم نام عشق
در زمانم مست و بی‌سامان کند
جام شورانگیز دردآشام عشق
آن بلا کز عاشقی من دیده‌ام
باز چون افتاده‌ام در دام عشق
این عجب‌تر کز همه خلق جهان
نزد من باشد همه آلام عشق
جان و دین و دل همی خواهد ز من
این بُد است از سوی جان پیغام عشق
جان و دین و دل فدا کردم بدو
تا مگر یک‌ره برآید کام عشق
                     سنایی غزنوی - غزل

آذر پژوهش :
به شور هستی و نور خداوند
به مهر روی چون ماه تو سوگند
که بردارند گر بند من از بند
ز مهرت نگسلم ای دوست پیوند
                    هاتف اصفهانی - غزل


آذر پژوهش :
غباری گردم و افتم به راهت
مرا چون سایه گیری در پناهت
دل دیوانه‌ام خواهد که چون اشک
بیاویزد به مژگان سیاهت
            پوران‌دخت صارمی - غزل

شهین‌دخت شبیری :
از او دورم، به من رحمی کن
که می‌میرم ای خدا امشب
دلم بگرفته ز رنج تنهایی
سحر ناید چرا امشب
به سوی عرش خدا امشب
برآرم دست دعا امشب
که این شب‌ها به سر آید
سحر آید، سحر آید
چو ماندم از بزمت جدا امشب
دل آتش‌ها سازد به پا امشب
مرا ای عشق امشب به هوش آور
سبوی جانم را به جوش آور
چو دادی شورم، شکیبایم کن
به صحرای غم، تو شیدایم کن
به آخر دیدارم بیا امشب
از او دورم به من رحمی کن
که می‌میرم ای خدا امشب
دلم بگرفته ز رنج تنهایی
سحر ناید چرا امشب
           معینی کرمانشاهی - ترانه

آذر پژوهش :
به شور هستی و نور خداوند
به مهر روی چون ماه تو سوگند
که بردارند گر بند من از بند
ز مهرت نگسلم ای دوست پیوند
                    هاتف اصفهانی - غزل
پارسال در تاریخ 1401/12/04 منتشر شده است.
6,209 بـار بازدید شده
... بیشتر