داستان آموزنده دختر پادشاه و چهار بازرگان

چهار بازرگان بودند که قصد کردند برای رونق کسب وکار شان به سفر بروند، یکی ازاین بازرگانان گوهر گرانبهایی داشت که می‌خواست تقدیم پادشاه کند، و هرگاه که استراحت می‌کردند گوهر را بیرون آورده وبه آن نگاه می‌کرد، که ازقضا یکی از بازرگانان گوهر را دردست  او می‌بیند وقصد دزدیدن آنرا می‌کند......


سلام من ندا هستم ودراین کانال داستان ها حکایت های فارسی، داستان ضرب المثل ها، حکایت های کهن فارسی، داستان های پندآموز کوتاه وداستان ها افسانه های ملل حکایت های بهلول را برای شما نقل میکنم. درهفته 3 الی 4 ویدئوی حکایت وداستان درکانال موج خیال منتشر میکنم.
اگر به این نوع ویدئو ها علاقمند هستید کانال رو سابسکرایب زنگوله رو هم فعال کنید تا جزو اولین افرادی باشید که از جدیدترین ویدئوی داستان وحکایت باخبر میشید🌹
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
برای عضویت در کانال لطفا روی لینک زیر کلیک کنید 👇🏻
https://www.seevid.ir/api/yid/Mojekhial-ei5yc?...
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱

داستانهای فارسی
حکایت های پندآموز
حکایت کهن
موج خیال
دخترپادشاه وچهار بازرگان
Love Story
Persian story

#داستان
#حکایت
#داستان_فارسی