داستان واقعی:حاج بابا داشت برام آمپول میزد که دیدم اونجاش...#داستان #شب_مهتاب

42,124 بازدید
بیشتر
شب مهتاب
شب مهتاب
در این شب مهتاب روایتگر زندگی سمیه هستیم: حاج بابا برام آمپول هامو میزد اما زمانیکه متوجه شدم....*************************** ...
در این شب مهتاب روایتگر زندگی سمیه هستیم: حاج بابا برام آمپول هامو میزد اما زمانیکه متوجه شدم....
*******************************************
سلام دوستان خوبم
این داستان بنا بر گفته فرستنده بر اساس واقعیت است.
ممنون میشم برای حمایت از چنل داستان شما حتما ما رو سابسکرایب کنید و لایک و کامنت هم فراموش نشه
ارتباط با ما
[email protected]
#داستان
#داستان_واقعی
#پادکست
#شب_مهتاب
#روایت
#خیانت

داستان واقعی,پادکست,داستان های فارسی,داستان واقعی عاشقانه,داستان عاشقی,داستان,پادکست داستان صوتی,پادکست داستان فارسی,پادکست داستان,داستان انگیزشی,داستان انگیزشی موفقیت,داستان انگیزشی کوتاه,داستان کوتاه,داستان های واقعی درباره خیانت,داستان واقعی جنایی,رمان صوتی فارسی,رمان صوتی عاشقانه بدون سانسور,رمان صوتی عاشقانه,کتاب صوتی,زن زندگی آزادی,نه به حجاب اجباری,مشاوره,ازدواج,طلاق,بکارت,باکره,عشق,شعر,شعرعاشقانه,شاعرانه,جملات انگیزشی,یوتیوب

همه توضیحات ...