شوهرم هرشب ازم را... میخواست...!
قسمت اول/داستان زندگی دختری به نام گلناز که بخاطر خودخواهی های نامادری و پدرش زندگیش دست خوش اتفاقات روزگار میشه اما همیشه کور سوی امید وجود داره و اتفاقی شوکه کننده زندگیش رو...
✅ اگه دوست داشتید ویدیو رو لایک و با بقیه شیر کنید تا کانال دیده بشه. دمتون گرم
✅کانال شب داستان رو سابسکرایب کنید و حتما روی آیکون "زنگوله" کلیک و گزینهی "همه" رو انتخاب کنید تا ویدیوهای بعدیمو از دست ندید.
#داستان_واقعی
#داستان
#پادکست
#شب_داستان
داستان واقعی
پادکست
داستان های فارسی
داستانهای فارسی
داستان انگیزشی
داستان جنایی
ارسال داستان ها و تجربه های شما به ایدی تلگرام 👇🏽
@shabdastan2
لینک داستان های دیگه کانال❤️👇🏽
قسمت اول عاصیه داستانی تاریخی عاشقانه🔥👇🏽
دختری رعیت زاده بودم که ...
قسمت دوم عاصیه🔥👇🏽
دختری رعیت زاده بودم که با فکر ازادی ...
قسمت اول داستان روستایی قدیمی زندگی گلرخ❤️🔥👇🏽
بخاطر رسم عجیب روستامون سرنوشتم...
قسمت دوم داستان گلرخ🔥👇🏽
بخاطر رسم شرم اور روستامون زندگیم...!
قسمت پایانی داستان گلرخ🔥👇🏽
مادرشوهرم جلو هووم میگفت هرروز خودتو ...
عمارت خان یه اتاق ممنوعه داشت 🥲بعد از...
مردونگی شوهرم اونقدر قوی بود...که هرب...
عاشق دکتر... شدم ، یه روز که رفتم مطب...
شوهرم هرشب میرفت اتاق دخترش و صدای......
شوهرم هرشب منو میپیچوندو میرفت پیش دخ...
دوست شوهرم بهم نظر داشت و من...
شوهرم دکتر... بود شب اول عروسیمون باه...
شوهرم شب اول عروسیمون وقتی دید تحمل ن...
مردونگی شوهرم قوی بود و بعد از فهمیدن...
دوماد خونواده ی شوهرم بهم پیشنهادای ک...
عاشق نامزد دوستم شدم و با دلبری ازش...
بدن سفید و بلوری مادر زنمو که دیدم حا...
از لای در هیکل مادرزنمو دید میزدم و ب...
شوهرم مردونگیش خیلی قوی بود...
تو روستامون رسم بود بدنمونو میدیدن تا...
تو روستامون رسم عجیب و شرم اوری بود ک...
زنداداشم لوند و عشوه گر بود یه روز ام...
مادرمو هرشب پیش..فروش... میکردم...تا ...
مدیرم مرد سن بالا و گرم و پر انرژی بو...
از لای در کسی رو دیدم که باورم نمیشد...
✅ اگه دوست داشتید ویدیو رو لایک و با بقیه شیر کنید تا کانال دیده بشه. دمتون گرم
✅کانال شب داستان رو سابسکرایب کنید و حتما روی آیکون "زنگوله" کلیک و گزینهی "همه" رو انتخاب کنید تا ویدیوهای بعدیمو از دست ندید.
#داستان_واقعی
#داستان
#پادکست
#شب_داستان
داستان واقعی
پادکست
داستان های فارسی
داستانهای فارسی
داستان انگیزشی
داستان جنایی
ارسال داستان ها و تجربه های شما به ایدی تلگرام 👇🏽
@shabdastan2
لینک داستان های دیگه کانال❤️👇🏽
قسمت اول عاصیه داستانی تاریخی عاشقانه🔥👇🏽
دختری رعیت زاده بودم که ...
قسمت دوم عاصیه🔥👇🏽
دختری رعیت زاده بودم که با فکر ازادی ...
قسمت اول داستان روستایی قدیمی زندگی گلرخ❤️🔥👇🏽
بخاطر رسم عجیب روستامون سرنوشتم...
قسمت دوم داستان گلرخ🔥👇🏽
بخاطر رسم شرم اور روستامون زندگیم...!
قسمت پایانی داستان گلرخ🔥👇🏽
مادرشوهرم جلو هووم میگفت هرروز خودتو ...
عمارت خان یه اتاق ممنوعه داشت 🥲بعد از...
مردونگی شوهرم اونقدر قوی بود...که هرب...
عاشق دکتر... شدم ، یه روز که رفتم مطب...
شوهرم هرشب میرفت اتاق دخترش و صدای......
شوهرم هرشب منو میپیچوندو میرفت پیش دخ...
دوست شوهرم بهم نظر داشت و من...
شوهرم دکتر... بود شب اول عروسیمون باه...
شوهرم شب اول عروسیمون وقتی دید تحمل ن...
مردونگی شوهرم قوی بود و بعد از فهمیدن...
دوماد خونواده ی شوهرم بهم پیشنهادای ک...
عاشق نامزد دوستم شدم و با دلبری ازش...
بدن سفید و بلوری مادر زنمو که دیدم حا...
از لای در هیکل مادرزنمو دید میزدم و ب...
شوهرم مردونگیش خیلی قوی بود...
تو روستامون رسم بود بدنمونو میدیدن تا...
تو روستامون رسم عجیب و شرم اوری بود ک...
زنداداشم لوند و عشوه گر بود یه روز ام...
مادرمو هرشب پیش..فروش... میکردم...تا ...
مدیرم مرد سن بالا و گرم و پر انرژی بو...
از لای در کسی رو دیدم که باورم نمیشد...
همه توضیحات ...