Arghavan - Bidad / ارغوان - بیداد

Tonekabon Poet
Tonekabon Poet
ارغوان! ارغوان! ارغوان!اين چه رازی است كه هر بار بهاربا عزای دل ما مي آيد؟ارغوان!كه زمين هر سال از خون پرستو ...
ارغوان! ارغوان! ارغوان!
اين چه رازی است كه هر بار بهار
با عزای دل ما مي آيد؟
ارغوان!

كه زمين هر سال از خون پرستوها رنگين است
ارغوان! ارغوان! ارغوان!

ارغوان!
شاخه همخون جدا مانده من
آسمان تو چه رنگست امروز؟
آفتابي است هوا؟
يا گرفته است هنوز؟

من درين گوشه كه از دنيا بيرون است،
آسماني به سرم نيست،
از بهاران خبرم نيست،
آنچه ميبينم ديوار است
كه چو بر ميكشم از سينه نفس
نفسم را بر ميگرداند
كه هوا هم اينجا زندانی است

ارغوان! ارغوان!
ارغوان! ارغوان! ارغوان!

ارغوان
اين چه رازی است
اندر اين گوشه خاموش فراموش شده،
كز دم سردش هر شمعی خاموش شده،

ياد رنگينی در خاطر من
گريه مي‌انگيزد

ارغوانم آنجاست
ارغوانم تنهاست
ارغوانم دارد مي گريد

چون دل من كه چنين خون آلود
هر دم از ديده فرو ميريزد

ارغوان!
اين چه رازی است
ارغوان!
هوا اينجا زندانی است

تو بخوان نغمه ناخوانده من
ارغوان،
شاخه همخون جدا مانده من

آه بشتاب كه هم پروازا‌ۣٚٚٚنۣۣ
ۣۣۣۣۣۣۣۣۣۣۣۣۣۣۣۣۣۣنگران غم هم پروازند

همه توضیحات ...