شعر خوانی زیبای خسرو شکیبایی و دیگر جوان نمیشوم

4,659 بازدید
بیشتر
Beautiful world
Beautiful world
و دیگر جوان نمی شوم نه به وعده عشق و نه وعده چشمان تو ... و دیگر به شوق نمی آیم نه در بازی باد و نه در رقص گیسوان تو ...
و دیگر جوان نمی شوم
نه به وعده عشق و نه وعده چشمان تو
... و دیگر به شوق نمی آیم
نه در بازی باد و نه در رقص گیسوان تو
چه نامرادی تلخی

و دریغا
چه تلخ تلخ فرو می ریزم
با سنگینی این غربت عمیق
در سرزمین اجدادی خویش

و دریغا
چه عطشناک و پریشان پیر می شوم
در بارش این گستره تشویش
در خانه خورشیدها ، خاطره ها

دریغا
چه بی برگ و بار لال می شوم
در دور دست آن گلها ، گمانها ، گفتگو

و مگر فراموش می شود؟
سرانجام آن جست و جو ها و آن چشمه و
چشم انداز آواز و آرزوها

و مگر فراموش می شود آن بهاری که آمده بود
با رقص شکوفه هایش و وعده همان بهار
که در کرامت درختان تابستانیش
هیچ سبد و سفره ای بی نصیب نخواهد ماند
از سرشاری میوه های مهربانیش

و دریغا بر من
چگونه فراموش می شود سبدها وسفره هایی که
سالهاست نه سیب را می شناسند و نه مهربانی را

و دریغا بر من
چه لال و بی برگ و بار پیر می شوم
در این سوی دیوارهایی که از من
دزدیده اند سیب را و
جانمایه سرودهای جوانی را

و دیگر جوان نمی شوم
نه به وعده این بهاری که آمده است
و نه به وعده آن شکوفه های نو شکسته

همه توضیحات ...