شعر فریدون مشیری: خانه دوست
219 بار بازدید -
پارسال
-
🔻 نان و شعر پاتوق
🔻 نان و شعر پاتوق عاشقان شعر و ادبیات پارسی است. شما میتوانید خوانش اشعار پارسی از بزرگترین شعرای ایران زمین (فردوسی، مولانا، سعدی، حافظ و دیگر شاعران نامی) را همراه با ویدیوهای بسیار زیبا و موزیک های آرامبخش تماشا کنید. 🔺
----------------------------------------------------------------------------------------------------
❌لطفا برای انگیزه بیشتر برای ساخت ویدیو کانال ما را سابسکرایب کنید ❌
----------------------------------------------------------------------------------------------------
(شعر فریدون مشیری شاعر معاصر (بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
دل که تنگ است کجا بايد رفت؟
به در و دشت و دمن؟
يا به باغ و گل و گلزار و چمن؟
يا به يک خلوت و تنهايي امن
دل که تنگ است کجا بايد رفت؟
پير فرزانه مرا بانگ برآورد
که اين حرف نکوست
دل که تنگ است برو خانه دوست... شانه اش جايگه گريه تو ، سخنش راه گشا
بوسه اش مرهم زخم دل توست
عشق او چاره دلتنگي توست... دل که تنگ است برو خانه دوست... خانه اش خانه توست
باز گفتم: خانه دوست کجاست؟
گفت پيدايش کن
برو آنجاکه پر از مهر و صفاست
گفتمش در پاسخ: دوستاني دارم
بهتر از برگ درخت
که دعايم گويند و دعاشان گويم
يادشان در دل من ، قلبشان منزل من...! صافى آب مرا ياد تو انداخت ، رفيق
تو دلت سبز ، لبت سرخ ، چراغت روشن
چرخ روزيت هميشه چرخان
نفست داغ ، تنت گرم ،دعايت با من
روزهايت پى هم خوش باشد
----------------------------------------------------------------------------------------------------
❌لطفا برای انگیزه بیشتر برای ساخت ویدیو کانال ما را سابسکرایب کنید ❌
----------------------------------------------------------------------------------------------------
(شعر فریدون مشیری شاعر معاصر (بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
دل که تنگ است کجا بايد رفت؟
به در و دشت و دمن؟
يا به باغ و گل و گلزار و چمن؟
يا به يک خلوت و تنهايي امن
دل که تنگ است کجا بايد رفت؟
پير فرزانه مرا بانگ برآورد
که اين حرف نکوست
دل که تنگ است برو خانه دوست... شانه اش جايگه گريه تو ، سخنش راه گشا
بوسه اش مرهم زخم دل توست
عشق او چاره دلتنگي توست... دل که تنگ است برو خانه دوست... خانه اش خانه توست
باز گفتم: خانه دوست کجاست؟
گفت پيدايش کن
برو آنجاکه پر از مهر و صفاست
گفتمش در پاسخ: دوستاني دارم
بهتر از برگ درخت
که دعايم گويند و دعاشان گويم
يادشان در دل من ، قلبشان منزل من...! صافى آب مرا ياد تو انداخت ، رفيق
تو دلت سبز ، لبت سرخ ، چراغت روشن
چرخ روزيت هميشه چرخان
نفست داغ ، تنت گرم ،دعايت با من
روزهايت پى هم خوش باشد
پارسال
در تاریخ 1401/11/20 منتشر شده
است.
219
بـار بازدید شده