ظهور پیامبر زرتشت : شاهنامه فردوسی - قسمت سی و پنجم

27,536 بازدید
بیشتر
deep stories
deep stories
حمایت مالی اختیاری از کانال دیپ استوریز ...
حمایت مالی اختیاری از کانال دیپ استوریز
Patreon: deeppodcastiran
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در این ویدیو از دیپ استوریز دوباره به سراغ داستانهای شاهنامه رفتیم. داستانهای شاهنامه فردوسی از زباترین و پرمعناترین داستانها در تاریخ ادبیات فارسی و همچنین ادبیات جهان هست از داستانهای شاهنامه فردوسی فیلمها و مستندات و همچنین سریالهای زیادی تولید شده است اما شاهنامه فردوسی را تنها نباید برای ایران دانست شاهنامه فردوسی مجموعه ای از داستانهای و قصه های جالب و همچنین حماسی است که میتواند برای بسیاری از ملتها و مردمان جهان جالب آموزنده باشد به همین دلیل در سراسر دنیا انسانهایی را میبینیم که به شاهنامه فردوسی علاقه دارند و شاهنامه فردوسی را ارج مینهند به قول نویسنده بزرگ تریکه، اورهان پاموک، شاهنامه فردوسی دریایی از داستان است.
نا داستانهای شاهنامه فردوسی را از ابتدا آغاز کردیم و تمامی داستانهای شاهنامه فردوسی را دسته بندی و قسمت بندی کردیم که شما میتوانید به راحتی هر کدام از داستانهای شاهنامه فردوسی را تماشا کنید
ظهور زرتشت
(قسمت سی و پنجم)
فردوسی پیش از آغاز داستانِ پادشاهی گشتاسپ از دقیقی یاد میکنه. جوانیکه پیش از فردوسی دست به نگارش شاهنامه زد. فردوسی یک شب در خواب دقیقی رو میبینه. دقیقی از فردوسی میخواد در داستان گشتاسپ از اشعارش بهره بگیره. فردوسی هم با جوانمردی یاد و خاطره دقیقی رو در داستان پادشاهی گشتاسپ زنده میکنه.
هنگامیکه لهراسپ از سلطنت کناره گیری کرد به نوبهار بلخ رفت و مشغول عبادت شد. گشتاسپ تاج شاهی بر سر گذاشت و عدل و دادگری رو گسترده کرد. گشتاسپ از کتایون صاحب دو فرزند شد: یکی پشوتن و دیگری اسفندیار.
آوازه گشتاسپ به همسایگان ایران رسید و تمامی پادشاهان هدایای ارزنده روانه ایران کردند همه با گشتاسپ هم پیمان شدند به جز یک نفر و اون هم شاه توران بود فردی به نام ارجاسپ تورانی. چندی گذشت و پیامبر زرتشت به دربار گشتاسپ شاه وارد شد. زرتشت گفت که برای دوری از اهریمن به سوی آئین زرتشتی حرکت کنید. گشتاسپ پذیرفت و دین زرتشتی اختیار کرد. برادرش زریر و پدرش لهراسپ هم پیرو آیین زرتشتی شدند. گشتاسپ پیام آورانی به سراسر جهان فرستاد و از همگان خواست دین زرشت رو رسمیت بشناسند و بعد هم شروع به ترمیم آتشکده های مختلف کرد آتشکده هایی که در دوران آیین میترایی هم وجود داشتند.
مدتی گذشت و زرتشت از گشتاسپ خواست تا دیگه به تورانی ها خراجی پرداخت نکنه چونکه ارجاسپ به هیچ دین و ایمونی استوار نیست. گشتاسپ هم پذیرفت. گشتاسپ پیکی به نزد ارجاسپ فرستاد در نامه نوشته بود که شاه ایران دین خودش را به زرتشت تغییر داده و دیگه قرار نیست به شاه توران خراجی پرداخت بشه. ارجاسپ از شنیدن محتوای نامه آشفته شد با لحن بسیار تندی جواب را برای گشتاسپ ارسال کرد. در جواب نوشته بود: گشتاسپ هر چه زودتر این پیامبر جعلی رو از خاک بیرون کنه و به دین سابقش برگرده. نیازی به پرداخت خراج نیست اگر شاه ایران به درخواست های ما عمل کنه  و دیگه اجازه رشد زرتشت رو نده تمامی ثروتهای توران رو تقدیمش میکنیم. در غیر این صورت به ایران لشکر کشی میکنم و کشور رو نابود خواهیم کرد.
اما در دربار ایران همه گی از شنیدن این جواب تند بسیار آشفته شدند. اسفندیار و زریر گفتند: زرتشت فرستاده خداست و ما و تمام بزرگان کشور به دین او ایمان آوردیم و به مال و ثروت تورانی ها هیچ نیاز نداریم.
ایرانی ها دو فرستاده به نزد ارجاسپ فرستادند. در پاسخ نوشته شده بود: جواب چنین جسارتی فقط شمشیر است. نیازی نیست تو به ایران بیای، ما به توران میایم و روزگارت رو سیاه میکنیم. سپاهت رو برای جنگ آماده کن!
ارجاسپ وقتی این جواب تند و تیز رو شنید سخت آشفته شد و سپاهش رو برای جنگ آماده کرد.
سپاهیان تورانی آماده نبرد شدند و در قلب سپاه ارجاسپ قرار گرفت تورانی ها به سمت جیحون به راه افتادند. اون طرف گود هم سپاهیان ایران از اصطخر حرکت کردند و وارد بلخ شدند در بلخ نیروهای ایرانی صف منظمی تشکیل دادند و به همراه گشتاسپ شاه به سمت جیحون پیشروی کردند. گشتاسپ پیش از آغاز جنگ از ستاره شناسان خواست تا نتیجه جنگ را پیشبینی کنند. ستاره شناسان به شاه گفتند: جنگ سختی خواهد بود در این جنگ نیروهای تورانی تعداد زیادی از یارانشان را از دست میدن و پهلوانان نامدار ایران هم کشته خواهند شد یکی از کشته شدگان برادرت زریر است. گشتاسپ ترسیده بود که مبادا این پیشبینی ها به حقیقت تبدیل بشن تصمیم گرفته بود که جنگی انجام نده اما یکی از فرمانده هانش به اسم (جاماسپ) به شاه گفت با قضا و قدر کار درست نمیشه وقتی وارد میدان جنگ شدیم یعنی همه دست از جان شستیم الان وقت نبرده نباید نا امید باشی. دستور حمله صادر شد و دو سپاه بر هم یورش بردند. خون ها بود که ریخته میشد. تعداد زیادی از پهلوانان نامدار ایرانی جونشون رو از دست دادند و از سپاهیان توران هم کشته ها لحظه به لحظه بیشتر میشد. در میانه جنگ بود که درفش کاویان به زمین افتاد سرداری از ایران به نام (گرامی) درفش رو از زمین برداشت و با یک دست به نبرد ادامه داد اما تورانیان یک دستش رو با شمشیر بریدند. گرامی درفش رو با دندان گرفت و با همان یک دست سالم باز هم در حال نبرد با تورانیان بود که در نهایت به ضرب تیر از پا در آمد. در جریان جنگ بار ها درفش کاویان به زمین افتاد و بار ها توسط دلاور مردان از روی زمین برداشته شد.
شهنامه فرد
___________________________________________________________________________________
اگر طراح هر کدام از طرح‌های استفاده شده در این ویدئو رو میشناسید یا خودتون طراح آثار هستید، به ما ایمیل بزنید تا اسمتون رو به عنوان طراح اعلام کنیم.
If you own any of the arts that we used in this video, or you know the artist of any of them, please contact us via email to give you the credit.
[email protected]

همه توضیحات ...