بوی عید: دکلمهای عاشقانه که شعر و عشق را به هم میآمیزد، همراه شوید! ❤️
این متن به زیبایی و عمق عشق و ارتباط بین دو نفر پرداخته است. تصویرسازی زیبا، احساسات صادقانه، و استفاده از شعر به نحوی که احساسات و ارتباط عاشقانه را به خواننده منتقل کند، بسیار قابل توجه است. این نوشته موفق به ایجاد یک تصویر زیبا از لحظات عاشقانه و ارتباط عمیق دو نفر شده است و احساسات و ارتباط بین آنها را با واژگانی دلنشین و شعرآمیز به تصویر کشیده است.
دکلمه
نیمه های شب است
با صدای ضعیفی از آهنگی دلنشین بیدار میشوم
صدا را دنبال میکنم
در آشپزخانه رو به روی پنجره نشسته و دستش را دور لیوانِ چای حلقه زده و در حال تماشای شهر است
لای پنجره را کمی باز گذاشته و خودش را در صندلی جمع کرده
ملافه را دورش میپیچم
لیوان چای را کنار غزلیّات سعدی میگذارد و بدون اینکه نگاهم کند دستانم را میگیرد میان دستانش و میگوید:
بوی عید است...هوای نوبرانه...استشمام نمیکنی؟
شانه هایش را لمس میکنم و میگویم اگر هوای بوسیدنات بگذارد، اگر بوی موهایت رهایم کند بدم نمیآید...
سرش را بالا میآورد و سوالی نگاهم میکند
ادامه میدهم راستش من در جغرافیای تو زندگی میکنم جانا...
چشمانت تلفیق فصل هاست، آمیزهای از باران و آفتاب و شکوفه
و همین حالا که اینگونه از ذوقِ بهار آسمان را نشانه رفته ای وُ سعدی میخوانی وُ بنان گوش میکنی، حسرت میخورم که چرا نقاش نیستم تا چشم نوازترین لحظهی تاریخ در چند سال اخیر را به تصویر بکشم...
بلند میشود وُ در آغوشم میگیرد وُ میگوید:
جواب تو را سعدی میداند
و شعری زیر لب زمزمه میکند
دستِ چو منی قیامه باشد
با قامتِ چون تویی در آغوش...
متن: #علی_سلطانی #دکلمه #عشق #دلنوشته
آهنگ: زنده یاد #غلامحسین_بنان
صدا: #Fawad_farzan
شعر و عشق را در کانال من بیابید و همراه شوید! سابسکرایب کنید و از داستانهای عاشقانه لذت ببرید. 📖❤️"
دکلمه
نیمه های شب است
با صدای ضعیفی از آهنگی دلنشین بیدار میشوم
صدا را دنبال میکنم
در آشپزخانه رو به روی پنجره نشسته و دستش را دور لیوانِ چای حلقه زده و در حال تماشای شهر است
لای پنجره را کمی باز گذاشته و خودش را در صندلی جمع کرده
ملافه را دورش میپیچم
لیوان چای را کنار غزلیّات سعدی میگذارد و بدون اینکه نگاهم کند دستانم را میگیرد میان دستانش و میگوید:
بوی عید است...هوای نوبرانه...استشمام نمیکنی؟
شانه هایش را لمس میکنم و میگویم اگر هوای بوسیدنات بگذارد، اگر بوی موهایت رهایم کند بدم نمیآید...
سرش را بالا میآورد و سوالی نگاهم میکند
ادامه میدهم راستش من در جغرافیای تو زندگی میکنم جانا...
چشمانت تلفیق فصل هاست، آمیزهای از باران و آفتاب و شکوفه
و همین حالا که اینگونه از ذوقِ بهار آسمان را نشانه رفته ای وُ سعدی میخوانی وُ بنان گوش میکنی، حسرت میخورم که چرا نقاش نیستم تا چشم نوازترین لحظهی تاریخ در چند سال اخیر را به تصویر بکشم...
بلند میشود وُ در آغوشم میگیرد وُ میگوید:
جواب تو را سعدی میداند
و شعری زیر لب زمزمه میکند
دستِ چو منی قیامه باشد
با قامتِ چون تویی در آغوش...
متن: #علی_سلطانی #دکلمه #عشق #دلنوشته
آهنگ: زنده یاد #غلامحسین_بنان
صدا: #Fawad_farzan
شعر و عشق را در کانال من بیابید و همراه شوید! سابسکرایب کنید و از داستانهای عاشقانه لذت ببرید. 📖❤️"
همه توضیحات ...