"به همسرِ ارجمندم، آذر" - احسان طبری original video با صدای شاعر

omid
omid
☘️ "به همسرِ ارجمندم، آذر" - احسان طبری  original video با صدای شاعرپیرو انتشار خوانشِ غزلِ "مادر" که احسان طبری آن ...
☘️ "به همسرِ ارجمندم، آذر" - احسان طبری  original video با صدای شاعر

پیرو انتشار خوانشِ غزلِ "مادر" که احسان طبری آنرا به مناسبت بیستمین سال درگذشتِ مادرش (کوکب‌خانم) سُروده بود، شعرِ تغزّلی زیر در قالبِ مُسَمّط را در سال 1968میلادی (1346شمسی) سُروده که اینک متن آن به همراه نسخۀ اورجینال ویدئوی خوانشِ شعر با صدای مخملینِ شاعر تقدیم مخاطبانِ گرامی می‌شود.
   
☘️ به همسرِ ارجمندم، "آذر"
این شعر در ۴ ژوئن ۱۹۶۸ سروده شده است.(احسان طبری)

در آن روزِ مُبارک‌پِی که دِل گردید شِیدایت
سعادت تافت بر من از فروغِ چِهرِ زیبایت
نبود ار یاورِ عِصیانِ من‌ جانِ شکیبایت
چه می‌کردم؟ که در فیروزۀ چشمِ فریبایت
فُروشُستَم همه اندوهِ جانِ پُرهَراسِ خود
ندارم هدیه‌ای در پیش‌گاهت جز سپاسِ خود.

چو آتش نور وُ گرما داده‌ای بر شامِ تارِ من
همیشه قبله دِل بوده‌ای پیوسته یارِ من
به شادی، شادیِ من، در مُصیبت غم‌گُسارِ من
چو از فیضِ تو دائم بهره‌ور بُد مَرغزارِ من
نپژمُرد این گیاهِ خاطرِ اُمیدوارِ من.

ز تابِ عشق در کانونِ جان‌ام آذری بودی
به باغِ لطف بهرم یاسمینِ پُرتَری بودی
به گاهِ رَزم نَزدَم حامیِ جنگ‌آوَری بودی
به غربت یادگار از میهنِ جان‌پَروری بودی
چو مادر در گذشت وُ رفت بهرم مادری بودی.

به چشمِ کودکانِ خویش بینم عکسِ رویِ تو
چو مو‌ وُ رویِ تو نیک است وُ زیبا خُلق‌وُخوُی تو
نیارامد روانِ من دَمی از جُست‌‌وُجوی تو
به هر سویی گراییدم دلِ من بُد به‌سوی تو
که بود وُ هست وُ خواهد بود شیدایِ تو شویِ تو.

چه ناوُک‌های زهرآمیز کان بر شَهپَرم آمد
چه ماتم‌های سنگین بر دلِ غم‌پَروَرم آمد
جوانی رفت وُ اکنون روزگاری دیگرم آمد
تو را آژنگ بر رُخ، برفِ پیری بر سَرم آمد
ولی بارِ دگر گویی بهار اندر بَرم آمد
چو در بگشایم وُ بینم که از ره "آذر"م آمد.
***
ناوُک، ناوَک = تیری که با کمان انداخته شود.
شَهپَر = مخفّفِ شاه‌پَر، شه‌بال، پَر یا بالِ بزرگ.

***

☘️ پانوشت‌ها:
1- "آذر بی‌نیاز"، نیازی به معرّفی ندارد. همسرش احسان طبری در یادداشتی در بارۀ "نیمایوشیج" می گوید: "در آستانۀ ازدواج خود با آذر بی‌نیاز، دانستم كه خانوادۀ آن‌ها با نیما رفت و آمد دارد. نیما، چنان كه در مجموعه نامه‌هایش (كه فرزندش نشر داده) دیده می‌شود، به پدرِ همسرم، یعنی عبدالرزاق‌ بی‌نیاز، یك انقلابیِ ایرانی كه با حیدرعمواوغلی به همراهِ اروجونی كیدزه در دوران انقلاب مشروطیت به ایران آمده بودند، مهری فراوان داشت..."
آری، آذر طبری، "بی‌نیاز" از توصیف است. وقتی طبری در شعرِ تغزّلی زیر او را "قبلۀ دلِ" خود می‌نامد، بی‌تردید باید او را علاوه‌بر همسری وفادار، انسانی والا و واجدِ سجایای نابِ انسانی دراین زمانۀ پُر آشوب به حساب آورد.
"آذر" بعد از فوتِ پدرش، تحتِ سرپرستی "نیما یوشیج" بزرگ شده بود و درواقع تربیت یافتۀ دامان پر مهرِ "پدرِ شعرِ نو" بود. آذر بی نیاز اما در طول زندگی و مهاجرت و بازگشت به ایران، تاآخرین لحظۀ حیاتِ مادی خود، به‌رغمِ فقر و محنت و تنگ‌دستی، شرافتمندانه زیست و مانند سایر شیرزنانِ دلاورِ میهن دربرابر "دشمنِ سنگ‌دل" سرخم نکرد و ایستاده و "مغرورانه" مُرد.
آذر بی‌نیاز، پس‌از تسلیمِ نامۀ دادخواهیِ خود به آیت‌الله منتظری در مهرماه ۱۳۶۲ از قرار اطلاع حتی تا ۵ سال بعد هم فقط با چشم بند! موفق به دیدارهایی محدود با "پرویزِ عزیزش" (نام مستعارِ احسان طبری در خانواده) می‌شود؛ درحالی که خودش با چندین بیماری مثل دیابت و سرطان ریه دست و پنجه نرم می‌کرد و روزگار را با بافندگی و رنج و تعبِ فراوان سپری می‌کرد.
آری، آن "بانوی نازنین" به تعبیرِ کسرایی "گاهِ رفتن‌اش نبود و رفت" امّا احسان طبری نیز در هر حال فیلسوف بود و شاعر. شاعری پُراحساس و فیلسوفی پُردرد و اینک در بندِ تاریک‌اندیشان...

2- متن دادخواهی شجاعانۀ "آذر بی‌نیاز" خطاب به آیت‌الله منتظری در مهرماه 1362 درباره همسرش احسان طبری یکی از اسناد مهم افشاگرانه و تاریخی است که می‌توانید متن کامل آنرا در نشانی زیر مطالعه کنید:
http://www.iraneazad.org/?p=3482

3- احسان طبری علاوه بر این سُروده، حتی پس از درگذشتِ "آذر"، احساس درونی و اندوهِ جان‌کاهِ خود را در همان ایّامِ شکنجه و حصرِ ناجوانمردانه، در دو سرودۀ کوتاه زیر (امّا منتسب به او) با عنوان "سینه می‌سوزد" (۱۳۶۷/۶/۱) و "مویه" (۱۳۶۷/۵/۳) چنین به تصویر کشیده است:
☘️ "سینه می‌سوزد"
عشق، جز غم نیست
و هجران، نفسِ عشق است
چشمانِ تو
دو چراغِ فروزان است
كه شبِ تاریك مرا روز كرده‌اند
پیشانیِ تو
كتابِ رنجِ من است
و لبانت، طراوتِ هستی.
تو نیستی
و من دیر گاهی است كه مُرده‌ام
و این سینه در فُرقَت ِتو
"آذر" به دل دارد...
***
☘️ "مویه"
بعد از تو،
همه چیز سیاه است
و سایۀ نارون آرامشی ندارد
خورشید، هم‌چنان تابنده است
و تو نیستی كه ببینی
بعد از تو،
بازهم نیلوفران گل می دهند
و آب در بسترِ رود جاری است
و برقِ فلسِ ماهی ها چشم را می نوازد
و تو نیستی كه ببینی
من خسته ام و دُژَم
این قلب شكسته را نیز مرهمی است
و همان بهتر كه تو نیستی
تا ببینی...

4- زنده یاد سیاوش کسرایی نیز در رثای "آذر بی‌نیاز"  شعرِ ماندگاری را با عنوان "عشق را و درد را"  در خرداد ۱۳۶۷ در مسکو چنین سُرود:
"عشق را و درد را"
شبنم سحر ندیده بود
گاهِ رفتنش نبود وُ رفت
شعله می نمود

پرکشید خامُشانه در نگاهِ ما
دود بود وُ رفت
زورقی سپید بود
سوی بحرِ بی کرانه در شبی چنین
بادبان گشود وُ رفت
نازنینِ ما
عشق را وُ درد را
در تنی فشرده آزمود وُ رفت...
***
5- خواهشمندیم در بازنشر این ویدئو کلیپ در فضاهای مجازی، از اشاره به سرچشمۀ این اثر یعنی "صفحۀ فیس‌بوک رسمی احسان طبری" دریغ نورزید.

4- نسخۀ موزیکال این ویدئو نیز با میکس یک قطعۀ رومانس (ملودی ترانۀ a time for us) در لینک زیر قابل مشاهده و در دسترس علاقمندان است:
"به همسرِ ارجمندم، آذر" - احسان طبری ...

با مهر
صفحۀ فیس‌بوک رسمی احسان طبری
Ehsan Tabari official group

همه توضیحات ...