گزیده ای از منظومه " اسری" سروده فرهود جلالی کندلوسی

10,281 بازدید
بیشتر
R Divsalar
R Divsalar
براى بيمار لاعلاج شاید بيش از قطرات اشك و دعا و توسل و انتظار معجزه كارى نميتوان كرد. اين جان كلام نغمه هاى بغض آلود فرهود جلالى ...
براى بيمار لاعلاج شاید بيش از قطرات اشك و دعا و توسل و انتظار معجزه كارى نميتوان كرد. اين جان كلام نغمه هاى بغض آلود فرهود جلالى كندلوس و شايد علت نامگذارى سروده اخير او يعنى منظومه  "اسرى" است.  "اسرى" ريزش اشك شاعر بر بالين سرزمين مازندران است ، سرزمينى كه به باور شعر در روزهاى واپسین خود به سر ميبرد و عنقريب از همه داشته هاى مرتبط با آداب و سنن و  زبان و فرهنگ و تاريخ خود تهى گشته و مستحيل در فرهنگ وارداتی ميهمانان فصلى و غير بومى  خود ميگردد.

فرهود در " اسرى " در روايتى داستانگونه و از زبان ساده و بغض آلود مردم عادى و پايين دستى جامعه به شرح  تاثيرات مخرب تحولات سالهای اخير بر پشتوانه های اقتصادی و فرهنگی و آداب و رسوم مازندران ميپردازد.  مشکلات و معضلاتی نظیر فقر و بیکاری و از دست دادن سرمایه های مولد (زمین و دام) از یکسو و استحاله نسل های جدید در فرهنگ وارداتی  مصرف گرایی و عافیت طلبی و بی بند و باری از سوی دیگر.  او در لابلای واژه های اشعارش به غارت جنگل، فروش و تغییر کاربری زمین های کشاورزی، نابودی دامداری سنتی،  عدم بهبود ساختارهای اقتصادی علیرغم مزیت جذابیت های توریستی منطقه، بی تدبیری مسئولین در حفاظت از شهر ها در قبال وقایع طبیعی و ... میگوید و همچنین از بی تفاوتی مردمان این دیار درقبال تغییرات قهقرایى فرهنگى نظیر به فراموشی سپرده شدن آداب و سنن پدرانشان ، تبدیل "زبان " مازندرانی به "گویش" و تغییر نام درياى "مازندران" به "خزر" گلایه میکند.
 
آنگاه شاعر نگاهی نقادانه دارد  به شخصیت های متفاوتی که در این سالها شکل گرفته : تازه کیسه گان پست و مقام یافته ای که دیگر خدا را هم بنده نیستند، کدخدای محل که فکر میکند خداست ،  استاد دانشگاهی که دغدغه اصلیش فوتبال اروپاست، کوته فکرانی بی عملی که ادعاهای بزرگ دارند،  تحصيلكردگان و كتاب خوانده هايى كه از فرط خودشیفتگی دیگر مردم و آداب و رسوم آنها را قبول  ندارند و بيرحمانه باور و قبول مردم را به چالش ميكشند ، خودباختگان و چابلوسانی که ارزشی بیش از نوکری و مهیا کردن بساط سورو سات اربابان مسافرشان برای خود قائل نیستند ، جوانانی که الگویشان مایکل جکسون است و  یا آلوده به انواع منکرات و اعتیادند  ، گروهی که اقتصاد بیمار جامعه آنان را به سوی نزول خواری و رشوه  و دزدی سوق داده و در نهایت  آنها که شاید اگر میماندند خوب بودند اما کوچ کرده و به دیاری دیگر رفته اند

فرهود در اینجا نیز همچون سایر اشعارش " فقيرى " را ريشه همه مشكلات مبتلا به مازندران و مازندرانى ها ميداند. فقيرى كه به گمان شاعر نه به مال و مكنت و سطح درآمد بلكه به فقدان فهم و درك و شعور و انسانيت افراد اشاره دارد. در اینجا اما بر خلاف اشعار پيشين پارپيرار كه در آنها شاعر اميدوارانه مردمان اين ديار را به مهرورزى با يكديگر و گراميداشت آداب و فرهنگ سرزمين خود دعوت ميكرد، اينبار گويا خود نيز اميد به بهبود را از دست داده و فقط از دلسوزان مازندران دعوت ميكند تا تنها براى آن دعا كنند  و در عين حال بدليل رسالت مردمى و روحيه ارشادگرش همگان را به صبر و شكيبايى و امید به حیات و حفظ روحیه و شادمانی فرا میخواند ....  و در پایان نیز مانند همیشه ارادت خود را به این سرزمین و مردم آن اعلام میدارد.  

"اسری" را باید چندین  بار خواند و شنید  ......

همه توضیحات ...