Persian Short Story: داستان کوتاه و پند آموز انگشت پادشاه

4,451 بازدید
بیشتر
Persian World
Persian World
Short stories with Persian text and English translationحکایت های فارسی با متن فارسی و ترجمه انگلیسیShort moral stori ...
Short stories with Persian text and English translation
حکایت های فارسی با متن فارسی و ترجمه انگلیسی

Short moral stories in Farsi and English:
حکایت های کوتاه و پندآموز زیبای فارسی با درس اخلاقی
Persian Short Story: حکایت کاسه چوبی
   • Persian Short Story: حکایت کاسه چوبی
Persian Short Story: حکایت پند آموز مسجد بهلول
   • Persian Short Story: حکایت پند آموز م...
Persian Short Story: حکایت زیبای مرد و مار
   • Persian Short Story: حکایت زیبای مرد ...
Persian Short Story: حکایت مرد وشنوایی همسرش
   • Persian Short Story: حکایت مرد وشنوای...
Persian Short Story: حکایت دیگران کاشتند و ما خوردیم
   • Persian Short Story: حکایت دیگران کاش...
Persian Short Story: حکایت دو دوست
   • Persian Short Story: حکایت دو دوست
Persian Short Story: پیشگوی پادشاه
   • Persian Short Story: پیش‌گوی پادشاه
Persian Short Story: داستان زیبای مرد کور و روزنامه نگار
   • Persian Short Story: داستان مرد نابین...

Persian text for this short story:
داستان کوتاه و پند آموز انگشت پادشاه
پادشاهی هنگام پوست کندن سیبی با یک چاقوی تیز٬ انگشت خود را قطع کرد. وقتی که نالان طبیبان را می‌طلبید٬ وزیرش گفت: «هیچ کار خداوند بی‌حکمت نیست.»پادشاه از شنیدن این حرف ناراحت‌تر شد و فریاد کشید: «در بریده شدن انگشت من چه حکمتی است؟» و دستور داد وزیر را زندانی کنند.روزها گذشت تا اینکه پادشاه برای شکار به جنگل رفت و آن جا آن قدر از سربازانش دور شد که ناگهان خود را میان قبیله‌ای وحشی تنها یافت. آنان پادشاه را دستگیر کرده و به قصد کشتنش به درختی بستند. اما رسم عجیبی هم داشتند که بدن قربانیانشان باید کاملاً سالم باشد و چون پادشاه یک انگشت نداشت او را رها کردند و او به قصر خود بازگشت. در حالی که به سخن وزیر می‌اندیشید دستور آزادی وزیر را داد. وقتی وزیر به خدمت شاه رسید٬ شاه گفت: «درست گفتی، قطع شدن انگشتم برای من حکمتی داشت ولی این زندان رفتن برای تو جز رنج کشیدن چه فایده‌ای داشته؟»وزیر در پاسخ پادشاه لبخند زد و پاسخ داد: «برای من هم پر فایده بود چرا که من همیشه در همه حال با شما بودم و اگر آن روز در زندان نبودم حالا حتماً کشته شده بودم.»ای کاش از الطاف پنهان حق سر در می‌آوردیم که این گونه ناسپاس خدا نباشیم.


persian reading , farsi reading, persian short story, farsi short stories, persian moral story, persian stories with translation, farsi stories with translation, moral strories, dastanhaye farsi, hekayat amoozande, hekayate ziba, hekayate farsi، داستان  فارسی, حکایت فارسی، حکایت های بهلول, کتاب صوتی، داستان صوتی, حکایت پنداموز, حکایت شیرین, حکایت فارسی، حکایت درس آموز، حکایت های قدیمی، قصه فارسی، حکایت های جالب، داستان کوتاه، داستان پندآموز، داستان آموزنده
#persian_story
#حکایت

همه توضیحات ...