ویژه برنامه جام جهانی ۲۰۱۸ با حضور حشمت مهاجرانی
حشمت مهاجرانی (زاده ۲۱ آذر ۱۳۱۸ در شهر مشهد) از بازیکنان برجسته سالهای پیشین و سرمربی پیشین تیم ملی فوتبال ایران است.
او به گمان بسیاری بهترین مربی ایرانی تیم ملی فوتبال ایران بودهاست. مهاجرانی به همراه برادرانش مؤسسین اولیه باشگاه فوتبال ابومسلم مشهد بودند. وی در حال حاضر رئیس سازمان فوتبال باشگاه فوتبال ابومسلم خراسان است.
از بچگی شروع کنم که چگونه به ورزش آمدم، طبیعتاً بنا بر وضعیت و زمان و مکان زندگیهای آن موقع، نوع تفریحهای ما بخصوص در شهرستانها بسیار محدود و کم بود و امکاناتی که امروزه برای جوانان فراهم است، در زمان ما موجود نبود. زندگیها حتی به گونهای بود که فرض کنید آب لوله کشی هم نداشتیم و خیلی کمبودهای دیگر. خانواده ما هم یک خانواده تقریباً پر جمعیت بود، ما پنج برادر بودیم که همگی ناخودآگاه به ورزش پناه آورده بودیم و اوقات خود را با ورزش کردن میگذراندیم و همین مسئله در زندگی ما نقش بزرگی را بازی کرد به صورتی که بعدها تشکیل تیم دادیم و همین تیم ابومسلم که در لیگ برتر کشور بازی میکند نتیجه بارز علاقه خانوادگی ما به ورزش بود.[۲]
ما هم مثل دیگر جوانان آن دوره به قول معروف پابرهنه بودیم و امکانات آنچنانی برای ورزش کردن نداشتیم اما بیشتر اوقات خود را در کوچه پس کوچهها با فوتبال و والیبال و دیگر ورزشها میگذراندیم. شاید اگر امکانات و مربی فراهم بود، جوانان بسیاری در همه شهرستانهای ایران بودند که استعدادهای خوبی داشتند و ممکن بود هرکدام در حد خودشان به نابغهای تبدیل شوند. به هر حال به فوتبال بیشتر علاقهمند بودم و تیم محلی داشتیم که کمکم توسعه پیدا کرد و تیم فوتبال ابومسلم تشکیل شد.
من در دوران دبستان در کنار فوتبال، ژیمناستیک هم کار میکردم و شاید ژیمناستیک به عنوان یک ورزش مادر، در شکل گرفتن فیزیک بدنی من تأثیر بسیاری داشت. اینکه در دیگر ورزشها توانستم به موفقیت برسم به خاطر ژیمناستیک و دوومیدانی بود. حتی در ۱۷–۱۸ سالگی در رشتههای پرش ارتفاع، پرش با نیزه و دو ۴۰۰ متر قهرمان کشور شدم. در همین سن هم بود که کاپیتان تیم فوتبال مشهد شدم و جالب اینکه در تیم فوتبال مشهد بازیکنانی بودند که شاید ۵–۶ سال از من بزرگتر بودند اما من کاپیتان تیم بودم و همه از من حرفشنوی داشتند. آن زمانها هیچگاه به ذهنم نمیرسید که فوتبالی را که برای تفریح و تفنن و گذران وقت بازی میکردم، روزی به عنوان یک شغل، نقش بسیار بزرگی را در زندگی آیندهام رقم بزند.[۲]
پس از گرفتن دیپلم به دانشگاه پلیس آمدم و همزمان در تیم تاج تهران بازی میکردم. در آن زمان تیم تاج بازیکنان بسیار بزرگی داشت که اکثراً ستارههای تیم ملی بودند. استخوان بندی تیم ملی آن دوره را، مانند دهه ۷۰ تیمهای تاج و پرسپولیس تشکیل میدادند. خدا بیامرز دهداری یا مهراب شاهرخی، خدابیامرز امیر جاسبیان، آقایان بهزادی، شیررزادگان و برومند ستارههایی بودند که در تیم ملی و باشگاهی خود میدرخشیدند. متقابلاً میتوان از رنجبر، کوزه کنانی، جدی کار، برادران بیاتی و حسن حبیبی نام برد.
به طور کلی فوتبال یک فوتبال دو قطبی بود و تیم ملی در دو تیم تاج و پرسپولیس خلاصه میشد و فرصت برای شهرستانیها کمتر مهیا میشد. بعدها تیم پاس بوجود آمد و نیروی هوایی تیمی تشکیل داد به نام عقاب که بازیکنان بزرگی مانند فریبرز اسماعیلی، غلام وفاخواه، مصطفی عرب و پرویز قلیچخانی را در اختیار داشت. در تیم پاس هم رنجبر، برادران حبیبی، شاهرخی و فرکی حضور داشتند که همراه با ناصر نوآموز بازیکنان اولیهای بودیم که تیم پاس را تشکیل دادیم و هنوز هم پا بر جاست.[۲]
در سن ۲۶–۲۷ سالگی پس از بازیهای ارتشهای جهان در در یونان، فوتبال را کنار گذاشتم. سپس به مدت ۳ ماه برای شرکت در یک دوره مربیگری به ژاپن رفتم. در این دوره که در زمان سر استانلی رز رئیس فدراسیون جهانی فوتبال و مدیریت داتمار کرامر مربی مشهور آلمانی تشکیل شده بود، رنجبر، ابوطالب و من سه نفری بودیم که از ایران شرکت داشتیم. پس از بازگشت به ایران، به علت اینکه باند بازی در فوتبال زیاد بود، یکی دو سالی تیمی به من داده نشد.
من خبر مربیگری خود را در روزنامه خواندم. طبق عادتی که داشتم، از طریق روزنامه رویدادهای اقتصادی و سیاسی کشور را دنبال میکردم که یک روز تیتری را در صفحه اول دیدم که نوشته بود «محمود بیاتی مربی تیم ملی و حشمت مهاجرانی مربی تیم ملی جوانان».[۲]
در سال ۱۹۷۱ بود که کار خود را با تیم ملی جوانان شروع کردم. در زمان مربیگری تیم ملی جوانان شانس زیادی به جوانان شهرستانی دادم و بسیاری از جوانانی را که از شهرستان آوردم، مانند نظری، برزگری، قاسمپور و پزشککار بعدها به تیم ملی راه یافتند.
تیم من چهار سال به طور مداوم قهرمان آسیا شد، در صورتی که قبل از من تیم ایران نتوانسته بود قهرمان آسیا شود و این رکوردی است که بعد از من نیز تا به حال به دست نیامدهاست. سپس در تهران قهرمانی جام ملتهای آسیا را با تیم ملی کسب کردم و در المپیک ۱۹۷۶ کانادا -مونتریال-تیم ملی فوتبال ایران برای اولین بار به دور دوم راه پیدا کرد. آخرین کار من با تیم ملی راه پیدا کردن به جام جهانی فوتبال ۱۹۷۸ آرژانتین و شرکت در آن جام بود. به طور کلی از سال ۱۹۷۱ تا ۱۹۷۸ که مربی و مشاور تیم ملی بودم، تیم ما در ردههای مختلف قهرمان بلا منازع آسیا بود و هر تیمی که میخواست در برابر فوتبال ایران بازی کند دچار دلهره و اضطراب میشد. حتی با تیم دوم و جوان ایران، تیم ملی فوتبال کویت را که یکی از قدرتهای آسیا بود و توسط کارلوس آلبرتو و زاگالو اداره میشد، در خاک خودشان شکست دادیم که برای کویتیها یک فاجعه حساب میشد
او به گمان بسیاری بهترین مربی ایرانی تیم ملی فوتبال ایران بودهاست. مهاجرانی به همراه برادرانش مؤسسین اولیه باشگاه فوتبال ابومسلم مشهد بودند. وی در حال حاضر رئیس سازمان فوتبال باشگاه فوتبال ابومسلم خراسان است.
از بچگی شروع کنم که چگونه به ورزش آمدم، طبیعتاً بنا بر وضعیت و زمان و مکان زندگیهای آن موقع، نوع تفریحهای ما بخصوص در شهرستانها بسیار محدود و کم بود و امکاناتی که امروزه برای جوانان فراهم است، در زمان ما موجود نبود. زندگیها حتی به گونهای بود که فرض کنید آب لوله کشی هم نداشتیم و خیلی کمبودهای دیگر. خانواده ما هم یک خانواده تقریباً پر جمعیت بود، ما پنج برادر بودیم که همگی ناخودآگاه به ورزش پناه آورده بودیم و اوقات خود را با ورزش کردن میگذراندیم و همین مسئله در زندگی ما نقش بزرگی را بازی کرد به صورتی که بعدها تشکیل تیم دادیم و همین تیم ابومسلم که در لیگ برتر کشور بازی میکند نتیجه بارز علاقه خانوادگی ما به ورزش بود.[۲]
ما هم مثل دیگر جوانان آن دوره به قول معروف پابرهنه بودیم و امکانات آنچنانی برای ورزش کردن نداشتیم اما بیشتر اوقات خود را در کوچه پس کوچهها با فوتبال و والیبال و دیگر ورزشها میگذراندیم. شاید اگر امکانات و مربی فراهم بود، جوانان بسیاری در همه شهرستانهای ایران بودند که استعدادهای خوبی داشتند و ممکن بود هرکدام در حد خودشان به نابغهای تبدیل شوند. به هر حال به فوتبال بیشتر علاقهمند بودم و تیم محلی داشتیم که کمکم توسعه پیدا کرد و تیم فوتبال ابومسلم تشکیل شد.
من در دوران دبستان در کنار فوتبال، ژیمناستیک هم کار میکردم و شاید ژیمناستیک به عنوان یک ورزش مادر، در شکل گرفتن فیزیک بدنی من تأثیر بسیاری داشت. اینکه در دیگر ورزشها توانستم به موفقیت برسم به خاطر ژیمناستیک و دوومیدانی بود. حتی در ۱۷–۱۸ سالگی در رشتههای پرش ارتفاع، پرش با نیزه و دو ۴۰۰ متر قهرمان کشور شدم. در همین سن هم بود که کاپیتان تیم فوتبال مشهد شدم و جالب اینکه در تیم فوتبال مشهد بازیکنانی بودند که شاید ۵–۶ سال از من بزرگتر بودند اما من کاپیتان تیم بودم و همه از من حرفشنوی داشتند. آن زمانها هیچگاه به ذهنم نمیرسید که فوتبالی را که برای تفریح و تفنن و گذران وقت بازی میکردم، روزی به عنوان یک شغل، نقش بسیار بزرگی را در زندگی آیندهام رقم بزند.[۲]
پس از گرفتن دیپلم به دانشگاه پلیس آمدم و همزمان در تیم تاج تهران بازی میکردم. در آن زمان تیم تاج بازیکنان بسیار بزرگی داشت که اکثراً ستارههای تیم ملی بودند. استخوان بندی تیم ملی آن دوره را، مانند دهه ۷۰ تیمهای تاج و پرسپولیس تشکیل میدادند. خدا بیامرز دهداری یا مهراب شاهرخی، خدابیامرز امیر جاسبیان، آقایان بهزادی، شیررزادگان و برومند ستارههایی بودند که در تیم ملی و باشگاهی خود میدرخشیدند. متقابلاً میتوان از رنجبر، کوزه کنانی، جدی کار، برادران بیاتی و حسن حبیبی نام برد.
به طور کلی فوتبال یک فوتبال دو قطبی بود و تیم ملی در دو تیم تاج و پرسپولیس خلاصه میشد و فرصت برای شهرستانیها کمتر مهیا میشد. بعدها تیم پاس بوجود آمد و نیروی هوایی تیمی تشکیل داد به نام عقاب که بازیکنان بزرگی مانند فریبرز اسماعیلی، غلام وفاخواه، مصطفی عرب و پرویز قلیچخانی را در اختیار داشت. در تیم پاس هم رنجبر، برادران حبیبی، شاهرخی و فرکی حضور داشتند که همراه با ناصر نوآموز بازیکنان اولیهای بودیم که تیم پاس را تشکیل دادیم و هنوز هم پا بر جاست.[۲]
در سن ۲۶–۲۷ سالگی پس از بازیهای ارتشهای جهان در در یونان، فوتبال را کنار گذاشتم. سپس به مدت ۳ ماه برای شرکت در یک دوره مربیگری به ژاپن رفتم. در این دوره که در زمان سر استانلی رز رئیس فدراسیون جهانی فوتبال و مدیریت داتمار کرامر مربی مشهور آلمانی تشکیل شده بود، رنجبر، ابوطالب و من سه نفری بودیم که از ایران شرکت داشتیم. پس از بازگشت به ایران، به علت اینکه باند بازی در فوتبال زیاد بود، یکی دو سالی تیمی به من داده نشد.
من خبر مربیگری خود را در روزنامه خواندم. طبق عادتی که داشتم، از طریق روزنامه رویدادهای اقتصادی و سیاسی کشور را دنبال میکردم که یک روز تیتری را در صفحه اول دیدم که نوشته بود «محمود بیاتی مربی تیم ملی و حشمت مهاجرانی مربی تیم ملی جوانان».[۲]
در سال ۱۹۷۱ بود که کار خود را با تیم ملی جوانان شروع کردم. در زمان مربیگری تیم ملی جوانان شانس زیادی به جوانان شهرستانی دادم و بسیاری از جوانانی را که از شهرستان آوردم، مانند نظری، برزگری، قاسمپور و پزشککار بعدها به تیم ملی راه یافتند.
تیم من چهار سال به طور مداوم قهرمان آسیا شد، در صورتی که قبل از من تیم ایران نتوانسته بود قهرمان آسیا شود و این رکوردی است که بعد از من نیز تا به حال به دست نیامدهاست. سپس در تهران قهرمانی جام ملتهای آسیا را با تیم ملی کسب کردم و در المپیک ۱۹۷۶ کانادا -مونتریال-تیم ملی فوتبال ایران برای اولین بار به دور دوم راه پیدا کرد. آخرین کار من با تیم ملی راه پیدا کردن به جام جهانی فوتبال ۱۹۷۸ آرژانتین و شرکت در آن جام بود. به طور کلی از سال ۱۹۷۱ تا ۱۹۷۸ که مربی و مشاور تیم ملی بودم، تیم ما در ردههای مختلف قهرمان بلا منازع آسیا بود و هر تیمی که میخواست در برابر فوتبال ایران بازی کند دچار دلهره و اضطراب میشد. حتی با تیم دوم و جوان ایران، تیم ملی فوتبال کویت را که یکی از قدرتهای آسیا بود و توسط کارلوس آلبرتو و زاگالو اداره میشد، در خاک خودشان شکست دادیم که برای کویتیها یک فاجعه حساب میشد
همه توضیحات ...