ارنستو چگوارا کیست ؟ چگوارا رو بشناس تا طرز تفکرت عوض بشه

Taher Bayrami
Taher Bayrami
لینک حمایت مالی (تمامی مبالغ برای خرید تجهیزات بهتر برای بهبود کار خواهد شد): ...
لینک حمایت مالی (تمامی مبالغ برای خرید تجهیزات بهتر برای بهبود کار خواهد شد):
https://hamibash.com/taherbayrami
یا میهن یا مرگ گفت در آخر سخرانی اش و اومد پایین
میهن؟ منظورش کشور کوبا هست ولی چرا یه نفر که متولد آرژانتین هست به عنوان نماینده کوبا در سازمان ملل بگه مرگ یا میهن؟
جواب این سوال رو باید در گذشته چگوارا پیدا کرد
چگوارا در آرژانتین بدنیا اومد ولی نه یه خانواده عادی بلکه از نظر مالی مفره و از نظر سطح سواد و دانش خانواده ای تحصیل کرده بود و کتاب خوانی در خانه ارزش بالایی داشته بویژه مادر و این موضوع بر فرزند هم تاثیر میگذاشته و ارنستو جوان از همان سنین پایین مطالعه کتب فلسفی و فراتر از سن خود را شروع کرد و و با بالا رفتن سن ارنستو طرز تفکر او نیز در این راستا شکل میگرفت.
ارنستو در دانشگاه در رشته پزشکی مشغول به تحصیل شد و در بین تحصیل به همراه یکی از دوستانش شروع به مسافرت در بین کشور های آمریکای جنوبی به مدت 9 ماه کرد و اینجا بود که از نزدیک فقر و نداری مردم رو از نزدیک دید با آنها زندگی کرددر لابلای فقر و بیماری و گرسنگی .فقری که حاصل امپریالیسم آمریکا بود.و گویی عین حال ارتباط واقعی بین آنچه آموخته و با آنها بزرگ شده بود و الان میدید شکل میگرفت بسان جرقه کوچکی که لازمه روشن کردن آتشی بزرگ هست و آن آتش در زمان مسافرت شکل گرفت و همه این دیده ها و خاطرات آن بعد ها به اسم خاطرات موتور سیکلت چاپ شد.
ارنستو برای ادامه تحصیل برگشت و بعد از این که یک پزشک شد وارد حیطه پزشکی شد ولی زیاد دوام نیاورد افکاری که عین خوره به جونش افتاده بودند،باید در راه آزادی مردم آمریکاری جنوبی از چنگ امپریالیسم آمریکا کاری میکرد و اینگونه شد که 2 ماه بعد از اینکه وارد شغل پزشکی شده بود ارنستو جوان بزرگترین سفر زندگی خود را شروع کرد که در راه آزادی مردم اگر لازم شده جان خود را هم بدهد.
ولی برای چی مگه دیوونه هیت این آدم در بهترین شغل و بهترین سال های زندگی خودش برای چی باید یه همچین کاری بکنه؟
یعنی چیز هایی که در طول سفر دیده بود باعث شد یه همچین تصمیمی بگیره؟
اگر اینطور هست پس ما که روزانه چندین بار در جای های مختلف فقر و نداری و گرسنگی و ظلم شدن به مظلوم و حق خوری و ... را میبینیم ولی چرا کمتر منجر به عمل میشه و اکثرا به این که حوصله دردسر ندارم و یا به من ربطی نداره منجر میشه؟
تفاوت در چیه ؟
از نظر من همه چیز برمیگرده به اینکه از ابتدا ارزش ها و باورها و عقاید ما بر چه مبنایی شکل گرفته باشد و همون ها شروع کنن به تشکیل اعمال ما و و میشن بخشی از وجود ما و کافیه جایی ضد اون رو ببینیم اونجاست که کنترل خودمون رو از دست میدیم.
بعد از اینکه برای تحقق اهداف خود به چند کشور رفت ولی نتیجه نگرفت به مکزیک رفت و از قضا فیدل کاسترو هم به خاطر یک کودتا به مکزیک تبعید شده بود و اینجا بود که دیدار این دو آزادی خواه شکل میگیره و حال ارنستو جوان به همراه فیدل کاسترو و 80 نفر انقلابی و آزادی خواه در راه کوبا برای براندازی حکومت باتیستای دیکتاتور با کشتی که نشتی داشت و در مقصد فقط 12 نفر زنده ماند مسیری که از همان ابتدا کشته دادن وخطرناکی خود را نشان میداد.
مبارزه ای که برای براندازی این حکومت در نظر گرفته شده بود مبارزه مسلحانه بود پاسخی به دیکتاتور از زبانی که خودش میفهمد.
افراد کاسترو مدت ها در جنگل ها و بین دهقانها زندگی کردند و هر روز بیشتر به اهمیت این مبارزه پی میبردند و روز به روز تعدادشان بیشتر میشد و گروه های مسلح بیشتری به گروه کاسترو میپیوستند و به مرور شروع به تصرف مناطق مختلف کوبا کردند و این خیلی هم کار سختی نبود چون بقول خودش وقتی مردم پشت دولت نباشند تصرف شهر ها کار سختی نخواهد بود بویژه وقتی که مردم نیز از ورود انقلابیون استقبال میکردند. آخر سر فقط سانتا کلارا ماند جایی که نیرو های دولتی آنجا تجمع یافته بودند.نیروهایی که از نظر تعداد 10 برابر تعداد انقلابیون بودند. ولی وقتی سرباز ها بدونند که برای چی میجنگند و با روحیه حاصل از اون جلو برن کسی جلو دارشون نمیتونه باشه.و اینگونه شد که بعد از درگیری های مسلحانه و فرار باتیستا از کوبا ،کوبا آزاد شد.
ولی این تازه شروع بود و تحریم های آمریکا شروع شد.چگوارای دکتر و بعد چریک الان یک مسئول بالا رتبه در کشور بود .بقول خودش یک انقلابی واقعی هر کجا که بهش نیاز باشه باید حضور داشته باشه و بیکار نشینه.وسال ها تلاش برای ابادی و به رسمیت شناختن حقوق کوبا در جهان
شاید از نظر کوبا و کاسترو این کشور آرام آرام به یک ثباتی میرسید ولی از نظر چگوارا مبارزه تا زمانی امپریالیسم آمریکا علیه همه کشور های آمریکای جنوبی به پایان نرسد باید ادامه داشته باشد و به خاطر همین در یک نامه ای استعفای خود را نوشت و هر مقام و جایگاهی که داشت را رها کرده و برای آزادی بخشی به ملتی دیگر و دوباره با دستانی خالی راهی سفر جدیدش شد.
اینبار مقصد کشور بولیوی بود ولی بولیوی مثل کوبا نبود مردم پشت هم نبودند و اتحادی بین گروه های مسلحانه نبود و مردمی که ترس و وحشت از دولت زندگی میکردند جرئت حمایت از نیرو های انقلابی را نداشتند و بعد ماه ها تلاش گرسنگی بیماری و جنگ های پشت سر هم و نیروهای انقلابی  سرکوب شدند و ارنستو دستگیر شد و به دستور مستقیم رئیس جمهور باید اعدام میشد و سرانجام ارنستو در دهه چهارم زندگی خود با هدف ازادی مردم با هدف حق همه برای داشتن زندگی بهتر با هدف برابری با هدف پایان استعمار که محقق نشد از این زندگی خدا حافظی کرد.
واین جا بود فهمیدم وقتی که گفت یا میهن یا مرگ چقدر این جمله رو از صمیم قلب گفته بود

#چگوارا
#کوبا

همه توضیحات ...