عبدالحسين مختاباد تصنیف شکوه

5,848 بازدید
بیشتر
AHDesignBlog
AHDesignBlog
وفا نکردی و کردم خطا ندیدی و دیدمرمیدی و نرمیدم بریدی و نبریدماگر زجمله ملامت شنیدم از تو شنیدموگر ز کرده ندامت کشید ...
وفا نکردی و کردم خطا ندیدی و دیدم
رمیدی و نرمیدم بریدی و نبریدم
اگر زجمله ملامت شنیدم از تو شنیدم
وگر ز کرده ندامت کشیدم از تو کشیدم
شکوه دارم شکوه دارم با دل بی غمگسارم
مردم ای مه تا بسوزی همچو شمعی برمزارم
بعد از این یا گردبادم یا در این صحرا غبارم
تا رسم در رهگذارت یا رسی در رهگذارم
گذشتی و نگذشتم شکستی و نشکستم
بریدی و نبریدم گسستی و نگسستم
اگر که خانه بدوشم اگر که باده پرستم
کجا که با تو نبودم کجا که بی تو نشستم
شکوه دارم، شکوه دارم با دل بی­غمگسارم
مردم ای مه تا بسوزی همچو شمعی برمزارم
بعد از این یا گردبادم یا در این صحرا غبارم
تا رسم در رهگذارت یا رسی در رهگذارم

همه توضیحات ...