اختلال‌های روانی چگونه درمان می‌شود؟ آشنایی با ۳ جریان اصلی روان ‌درمانی

5,723 بازدید
بیشتر
Rozanak
Rozanak
اختلال های روانی افراد چطور درمان میشه؟ در این ویدیو با سه جریان اصلی روان درمانی آشنا می‌شیم.انیمیشن: فرزاد بیان ► ...
اختلال های روانی افراد چطور درمان میشه؟ در این ویدیو با سه جریان اصلی روان درمانی آشنا می‌شیم.

انیمیشن: فرزاد بیان ►
farzadbayan

اینستاگرام روزنک:
Instagram: RozanakEdu

توییتر روزنک:
Twitter: RozanakEdu

روان سالم
روان سالم نشانه های زیادی داره که که ممکنه با خیلی هاش آشنا باشیم، مثلاً احساس رضایت از زندگی ، امید به آینده ، ارتباط مناسب با اطرافیان ، احساس خوب نسبت به شغل و هویت خودمون ، همچنین مهارت های لازم برای کنار آمدن با ناکامی و مشکلات زندگی
همچنین ممکنه خیلی هامون متوجه رفتارهای مساله دار یا ناسالم در خودمون یا اطرافیانمون بشیم مثل خلق و خوی ناملایم ، عدم رضایت شغلی ، باور منفی نسبت به خود و اطرافیان و غیره

وجود مشکلات ذهنی و رفتاری انسان ها در طول تاریخ باعث شده بخشی از علم روان شناسی فرآیند ناسالم شدن روان رو توضیح بده و روشهای درمان و بهبودش رو پیدا کنه، از آنجایی که نظریه های روانشناسی متفاوت هستند ، توضیح فرایند آسیب دیدن روان هم در اونها متفاوته. بدین ترتیب هر کدام از این نظریه ها به شیوه ای متفاوت، آسیب های روانی رو بررسی کرده اند .

در روانشناسی سه جریان اصلی سعی کردند شیوه آسیب دیدن روان رو توضیح بدهند که عبارتند از:
جریان روانکاوی یا روان تحلیلگری ، جریان رفتارگرا و جریان انسان گرا

جریان روانکاوی
در جریان روانکاوی که بهش تحلیلی هم گفته میشه ، باور بر این هست که دوران کودکی فرد در شکل گیری شخصیت و رفتارهای الانش اهمیت زیادی داره . زندگی از همون ابتدا برای ما سرشار از نگرانی ها و تعارض هاست و ما از کودکی تلاش میکنیم به جوری با این تعارض ها کنار بیاییم ، در نتیجه رفتارهایی از خودمون نشون میدیم که اضطرابمون کمتر بشه . به این رفتارها میگیم دفاع روانی مثل انکار کردن مشکلات یا مقصر دونستن دیگران یا حتی شوخی کردن با مسایل و غیره
این مقاومت ها یا دفاع ها که در دوران کودکی برامون مفید بوده اند با گذشت زمان و واقعی تر شدن زندگی ، بصورت ناهشیار در ما باقی میمونند و زندگی رو به همون شکل مضطرب و نگران کننده قبلی برامون تصویر میکنند ، در نتیجه این بار به جای حل مسائل، باعث پیچیده‌تر شدن اوضاع و حل نشدن اون‌ها می‌شوند.
در روانکاوی فرایند درمان از طریق روبرو کردن افراد با دفاعهای خودشون و پیامد های آنها انجام میشه ، به این ترتیب گذشته فرد و امیال سرکوب شده اش در ارتباط با دیگران از کودکی تا الان کلید شکل‌گیری دفاعهای ناسازگارش میشه و درمان زمانی رخ میدهد که فرد دفاع‌های خودش را کنار بگذارد و از تمایلات و خواسته‌های ناهشیارش آگاه شود

جریان رفتارگرا
در جریان رفتارگرا ،باور بر این بود که رفتارهای آموخته شده و باورهای ما هستند که باعث می شند نگاه ما به دنیا سرشار از ناکامی و ناسازگا ری باشه.
این جریان در ابتدا با رفتارگرایی صرف شروع شد ، بدین شکل که بعضی روان شناسان باور داشتند که محیط زندگی میتونه رفتارهای فرد رو شکل بده و ویژگی های ژنتیکی و ارثی آنچنان تفاوتی ایجاد نمیکنند. در نتیجه تلاش کردند تا با تغییر محیط زندگی انسان رفتارش رو بهتر کنند. برای مثال میشد با شرطی کردن انسان یک سری از رفتارهای ناسازگار اون رو کاهش بدهند و رفتارهای بهتری رو جایگزینش کنند.
بعد از این دوره متوجه شدند که طرز فکر و باورهای فرد هم نسبت به خودش و دنیای اطراف میتونه تاثیر زیادی در ناکامی ها و ناراحتی هاش داشته باشه . در نتیجه بخش شناختی هم به این جریان اضافه شد تا افراد رو با دیدگاه های منفی شون آشنا کنند .بعد با گفتگو با دلایل عقلانی متوجه بشند که دارند اشتباه میکنند و میتونند دیدگاه متفاوت و منطقی تری نسبت به زندگی بدست بیارند تا حالشون بهتر بشه.
بعد از این زمان بود که جریان رفتارگرایی با عنوان شناختی-رفتاری معرفی شد. در این جریان گذشته فرد آنچنان اهمیتی ندارد و طرز فکر و رفتار او موضوع اصلی بررسی است. تمرین و یادگیری از یک طرف ، استدلال منطقی از طرف دیگه دو تا از ارکان اصلی درمانی در این جریان هستند.

جریان انسان گرا
در جریان انسان گرا ، منحصر به فرد بودن هر انسان و قدرتش در انتخاب سبک زندگی ، عامل موثری است که باعث میشه اون فرد خودش رو دوست داشته باشه و احساس کنه نیازی نیست تلاش کنه تا شبیه به دیگران بشه . یعنی همینکه خودش با خودش در تعادل باشه زندگی بسیار پربارتر و سالم تری را تجربه می‌کنه.
روانشناس‌های انسان‌گرا با گوش دادن عمیق به افراد، تلاش می‌کنند آن‌ها را با تعارض‌های معنایی و اهدافشان از زندگی مواجه کنند و به آن‌ها اطمینان دهند که بدون قید و شرط دوست‌داشتنی و ارزشمند هستند و می‌توانند معنایی را که برای زندگی‌شان خلق می‌کنند، دنبال کنند.
اصلی‌ترین موضوع در این جریان، درک فرد از خودش و معنایی است که برای زندگی‌اش می‌سازه. در نتیجه بر خلاف دو جریان قبلی انسان در این رویکرد بعنوان موجودی صاحب اختیار شناخته می‌شه و زندگی‌اش قربانی جبر زمانه نیست. به این ترتیب درمان با پذیرش بی‌قید و شرط عواطف و امیال فرد و درک کردن دنیای ذهنی او خود‌به‌خود اتفاق می‌افتد

تکنیک‌های درمانی
هر کدام از  جربان‌های درمانی که اشاره شد تکنیک‌های مخصوص به خودشون رو داشتند، برای مثال بعضی‌ها مثل رفتارگرایی از آموزش و یادگیری بیشتر استفاده می‌کردند و بعضی ها از پرسش و پاسخ و گاهی هم مثل روانکاوی از روش‌های عجیب‌تری استفاده می‌شه مثلا برانگیختن خشم مراجع تا بتونند به لایه‌های عمیق تر احساس ها و تفکرات دسترسی پیدا کنند. ولی نکته اینجاست که همه این جریان ها همچنان در رواندرمانی کاربرد دارند و هیچکدوم با اومدن رویکردهای جدیدتر حذف نشده اند بلکه جریانهای قبل از خودشون رو کاملتر کرده اند.
در نهایت همه این رواندرمانی ها به یک مفهوم ختم میشند و اونهم داشتن روان سالم و بدون تعارض با خود و اطرافیان هست که باعث میشه زندگی ما پربارتر و شکوفاتر باشه و به ویژگی های منحصر به فردمون هم نزدیکتر باشیم.

همه توضیحات ...