4 دوره رنسانس - استاد: محمد آصف حکمت
گزیده درس چهار
در این درس به ویژگیهای رنسانس، پیامدهای رنسانس و فلسفه جدید غرب بررسی میشود. در اواخر قرن سیزده و اوائل قرن چهارده، تحولی بزرگی در جهان غرب به وجود آمد و غرب را وارد یک مرحله جدیدی از شکاکیت کرد که از آن به دوران «رنسانس» یاد میشود. در این دوره، غرب به علوم طبیعی با روش تجربی جدید روی آورد و نتیجهیی آن اکتشافات زیادی در علوم طبیعی و تجربی شد. البته، غرب به این سادگی از دورهی قرون وسطی به دورهی رنسانس انتقال نیافت؛ بلکه مقاومتهای شدیدی از سوی اربابان کلیسا وجود داشت. در دورهی رنسانس آموزههای کلیسا و همچنین باورهای فلسفی با چالشهای فراوانی روبهرو گردید و هم نظریات جدیدی که توسط اندیشمندان علوم طبیعی مطرح شد، در جامعهی آن روز جا باز نکرده بود و هم کلیسا و آموزههای دینی آن زیر سئوال رفته بود و این دو اضطراب و تزلزل را در جامعه غرب ایجاد کرده بود و زمینه را برای شکاکیت دوم فراهم نمود. در چنین وضعیتی بود که کلیسا و فیلسوفان به دنبال گذر از این وضعیت برآمدند و این مسئله موجب گردید که کلیسا علم و فلسفه را از ایمان و باورهای دینی جدا بداند. در این میان، متفکران فلسفی به تکاپو افتادند تا فلسفه را بر بنیان استوارتری پایهریزی کنند. در دوران شکاکیت دوّم و برای بیرونرفت غرب از شکاکیت، دو نظریه ایدآلیسم جدید و رئالیسم جدید مطرح شد. در ادامه استاد به چگونگی شکلگیری این دو ایده میپردازد و صاحبان این دو نظریه را معرفی مینماید.
کلیدواژه: سیر تفکر فلسفی (دورهی رنسانس).
در این درس به ویژگیهای رنسانس، پیامدهای رنسانس و فلسفه جدید غرب بررسی میشود. در اواخر قرن سیزده و اوائل قرن چهارده، تحولی بزرگی در جهان غرب به وجود آمد و غرب را وارد یک مرحله جدیدی از شکاکیت کرد که از آن به دوران «رنسانس» یاد میشود. در این دوره، غرب به علوم طبیعی با روش تجربی جدید روی آورد و نتیجهیی آن اکتشافات زیادی در علوم طبیعی و تجربی شد. البته، غرب به این سادگی از دورهی قرون وسطی به دورهی رنسانس انتقال نیافت؛ بلکه مقاومتهای شدیدی از سوی اربابان کلیسا وجود داشت. در دورهی رنسانس آموزههای کلیسا و همچنین باورهای فلسفی با چالشهای فراوانی روبهرو گردید و هم نظریات جدیدی که توسط اندیشمندان علوم طبیعی مطرح شد، در جامعهی آن روز جا باز نکرده بود و هم کلیسا و آموزههای دینی آن زیر سئوال رفته بود و این دو اضطراب و تزلزل را در جامعه غرب ایجاد کرده بود و زمینه را برای شکاکیت دوم فراهم نمود. در چنین وضعیتی بود که کلیسا و فیلسوفان به دنبال گذر از این وضعیت برآمدند و این مسئله موجب گردید که کلیسا علم و فلسفه را از ایمان و باورهای دینی جدا بداند. در این میان، متفکران فلسفی به تکاپو افتادند تا فلسفه را بر بنیان استوارتری پایهریزی کنند. در دوران شکاکیت دوّم و برای بیرونرفت غرب از شکاکیت، دو نظریه ایدآلیسم جدید و رئالیسم جدید مطرح شد. در ادامه استاد به چگونگی شکلگیری این دو ایده میپردازد و صاحبان این دو نظریه را معرفی مینماید.
کلیدواژه: سیر تفکر فلسفی (دورهی رنسانس).
همه توضیحات ...