واپسین سخن رمان : فرخان،خونخواه رستاخیزی( 8) ،واژه شناسی . اسرار سرزمین اهرام، سلمان سمیعی

734 بازدید
بیشتر
allish
allish
این داستان شومسار ، چون گورکنی سحرآور به قصد نبش قبر بر قبرستان باستان فرود و بر مرده نعشی از دوران دیرین جان می دهد تا او نیز ب ...
این داستان شومسار ، چون گورکنی سحرآور به قصد نبش قبر بر قبرستان باستان فرود و بر مرده نعشی از دوران دیرین جان می دهد تا او نیز به نیت افشای اسرار  از گور خود برخیزد و ماری زهر فام و‌پنهان از عهد قدم که بر افق آینده چنبره ای مرگ آفرین زده را بر دیده ما عیان سازد .
اینستاگرام:ariyan_arta2

فرخان ، خونخواه رستاخیزی( بخش هشتم)
نویسنده سلمان سمیعی

بشنو راز فرخان را ، همان سیل خروشان شرقی که  پس از روز رستاخیز  بر سر فراعنه فرود آمدند و تخت و تاج دو سرزمین را چون نیای  خود از ان خویش کردند .
اما تبهکاران تاریخ ، همان کفن دزدان قهار تازه به دوران رسیده  ، با دلی به هزار نفرت و بیزاری دست بر زیر  تشت طلای دوران دیرین زدند و ان را وارونه کردند .   وانگاه قلم بر دست گرفته و بر سر دفتر تاریخ نشستند و از چپ نوشتند واژۀ  واژگونی را  .
آری در  بخشهای پیشین  که این روایت در ادامه آن می باشد ، تا حدودی از راز یک تمدنی طلایی آگاه شدیم و رخت از تن دو حرف (کاف و نون) بر کندیم که باور آن دورانی بود که میانگاهش هرمی گیتی سرشت چون ستونی استوار سر به طاق هستی  داشت .  آری در آن دوران دلپذیر ، چرخ جهان آدمی زیر سایه درفشی می چرخید   که دیده به جهان کاف و نون می گرداند  .
درفشی   خوش نگار که بر پایه باور نیروی جاودان ساز ازل  که بر عمق  جهان پیش از وجود می پیچد و روح بر هستی می دمد ،  به در و گوهر  آراییده   ، و در آسمان آن ادوار کهن بر سراسر این کره خاکی به مدت هزاران سال افراشته شد .
حال درین داستان می شنویم فرو افتادن ان درفش چشم و چرخ نشان و امدن یک خلا نازیست و خیزش اختر های تمدن ساز از پیکره بی جان روزگار پیشین و جدایی باور ان دوره کهن و آغاز نبرد باورها  .
کفن دزدان که اکنون خود را عالم بر امور دهر می دانند و متون کهن و سنگ نبشته ها را برای دیگران برگرداندند، به وارونگی نوشتند و ما بسان اسیران در بند خواندیم ، غافل از انکه هنوز انان که بر افق سیاه  خورشید خور  نشسته اند و دیده از شرق شراره خیز  می دزدند ،  نمی دانند که آیا متون سنگ نبشته ها از چب به راست نوشته شده یا بر عکس .
این دیگر نابودی یک فرهنگ ویا به خاک نشاندند مرم یک سرزمین نیست ،  این کینه و نفرت  بی شک نشانه گندیدگی اندیشه انانی است که بر دره نشسته اند و خود را مشرف بر جهان می بینند ،  بی گمان این روند چرکین ، خبر  یک  نابودی زودرس درین جهان می دهد .
در متون  دوران فراعنه مصر امده  ، پس از هر برهه  ، کاخ فراعنه در هم می شکست و زمام امور به بدتس بیگانگانی ناشناخته به نام آموریته ها و هیکسوسها می افتاد ، که اکنون نوشته اند یک مردم ناشناخته و بدوی از ناکجا آباد می امدند و کاخ آن سلاطین مقتدر را بر سر شان ویران می کردند .

بر فراز فراعنه که خود بر آمده از همان تمدن بزرگ شرقی بود ،  پرنده خوش پر و بال  چون اجل  همواره می چرخید آری جنگجویانی که چون شیر برای حفظ نام   از دل یک هرم گیتی سرشت بیرون می زدند و فرمان را از آن خود می کردند ، این بود سر سقوط چهارا دوره از دودمانهای مصر که به دوران فترت و وقفه مشهور است که آخرین آنها  ، فتح مصر بدست شاه فقید کمبوجیه  بود .

از همین روی دوره هخامنشی اخرین دوره ای بود که در میانگاه تاریخ ایران قرار داشت ، نه نخستین ، ازینرو دودمان هخامنشی اخرین  شاخه از رودی بزرگ بود که  خود نیز از یک سرچشمه زرین ریز که هزاران سال پیش می جوشید  بر چرخ تمدند فرو می ریخت .  
حال بشنوید و نیک بدانید راز جنگجویانی فرخنژاد به نام فرخان که همواره سدی بزرگ بودند در برابر خروش غارتگرانی که هرگز سربلندی کوه خدایان را بر نمی تابیدند و اکنون نیز چون خاری است بر دیده حاکمین امروز و دیروز  .

از همین روی امدند و متون راستین برگردان کتیبه ها که بدست ابوریحان بزرگ و جابرابن حیان گردامده بود را به غارت و یغما بردند و به وارونگی آن را تحویل فرزندانشان دادند .
این روایت که اکنون آن در احتیارتان می باشد ،  از یک کاووش عمیق پانزده ساله زبان شناسی باستان و اسطوره شناسی و برگردان مستقل دست  نبشته ها،  هماهنگ و آراسته شده است
 تا شرح رویداد میان فرخان ها و فران ها (فرعون ) کند از همین روی واژگانی نااشنا بیان می شود که به گوش انسان امروز اندکی غریب  است .

همه توضیحات ...