زره دورفی اسطوره ای پارت 2 - خدای جنگ (گاد آف وار) God of War (2018)
- وارد قلعه ی موتسونیر شوید
کلید های مورد نیاز برای ورود به قلعه رو بدست اوردیم. اینجا مورمورم میکنه. دوست دارم بدونم اون داخل چی پیدا میشه.
- قلعه را بگردید
هر سه کلید پیدا شد! وارد قلعه ی موتسونیر شدیم، ولی یه مشکلی هست.
میتونم صدای ناله های کسایی که اینجا مردنو بشنوم. مثل اینکه عذاب کشیدن، آخرین لحظاتشونو تو وحشت گذروندن...تنها راه اینکه بفهمیم چه اتفاقی افتاده اینه که به گشتن ادامه بدیم.
- به مغازه ی براک و سیندری برگردید
جسد شاه مونسونیر رو تو قلعش پیدا کردیم. اونم میخواست زره رو بسازه، ولی نمیدونست قطعه ی آخر مورد نیاز، جون خودشه. پدر میگه "ضرر اون سود ماست. باید برگردیم
به براک و سيندری. توضيحش سخته... ولی مطمئنم میتونن کارو راه بندازن.
- خشمن از کونزگارد
خشمن نیز مانند اوتر از ویدرگارد به عنوان رئیس نگهبان
كنونزگارد استخدام شده است. اگرچه او ممکن است در انجام تهدانش به مشكل
بخورد، اما به وظیفه خود افتخار می کند. نفس رعد آسای آو، در حالی که فوق العاده خطرناک است، صرفا روشی برای ابراز غرور اوست. با این حال، در طی نگهداری هفتگی
عبادتگاه های اژدها احتیاط کنید. خشمن سعی خواهد کرد از نفس خود در برابر شما
استفاده کند. این به معنای حمله نیست. این صرفا روش گستاخانه او برای گذراندن
زمان است. اما حتما بلافاصله منطقه را ترک کنید، چون شما را خواهد کشت
تمام شایعات مبنی بر اینکه حضور خشمن باعث جذب الف
های تاریکی الفهایم می شود، فقط خیال
است. پادشاه موتسگنیر از ما در برابر همه جانوران محافظت خواهد کرد، همانطور
که بارها و بارها اینکار را کرده" اره... هیچکدوم از اینا رو باور نمیکنم
- رگین
پادشاه کوتوله ها رگین رو اسیر کرد و مجبورش کرد نگهبان کنونز گارد بشه. خیلی تو کارش خوب نبود و هیولاها همه جا دیده میشدن. فکر کنم وقتی به اژدها رو مجبوری برخلاف میلش کاری رو انجام بده همین میشه. احتمالا پادشاه کوتوله ها هدف خاصی از گیر انداختن اژدها ها داشته
- استارکادر یه غول با هشت تا دست ، که چهارتا شمشیر
داشت ... تا موقعی که تور تیکه تیکه اش کرد . چرا خدایان باهاش بد شدن ؟
- موتسوينير
پادشاه کوتوله ها. یکی از فرزندان ایوالدی بود. بر انسان ها در ويدرگارد و کنونزگارد حكومت
می کرد. اوایل پادشاه خوبی بود اما بعد از مدت خواب می دید که مردمش دارن کشته میشن. به همین خاطر فکر می کرد که با فرستادن اونها به شکار هیولاهای درنده
می تونه نجات شون بده. اون سه اژدها رو اسیر کرد تا "خشم" شون رو استخراج
كنه و برای استخراج "فرياد" هاشون آدم های بی گناه زیادی رو به كشتن داد
و بعد توسط ادم هایی که مسئول اینکار بدون و بهشون میگیم هل واکر کشته شد و این اتفاق منجر به ساخته شدن "جان فشانی
نهایی" شد. با استفاده از این سه عنصر می تونیم زره افسانه ای رو خلق کنیم.
- آخرین حرف های یک پادشاه
"غم انگیز است که شکست من با بیرون رفتن جان از تنم آشکار می شود. هنگامی که من خواب بودم، خدایان نزد من آمدند و خواستند که اعمال پدرم در نیفلهايم را تلافی کنند. مردم من... کسانی که به من اطمینان کردند که آن ها را ایمن نگه می دارم... هر شب لعنتی، رویاهایی از آنها که توسط جانوران مختلف له مي شوند می بینم. فقط من می توانستم از آنها محافظت کنم - و فقط از طریق ساختن دوگرادیكړ. من هر جانور
مرگباری را که می توانستم پیدا کنم اسير کردم و شروع به ساختن افسانه کردم. در مورد دو عنصر اول بسیار واضح بودند:
خشم اژدها و فریاد بی گناهان. اگرچه
بسیاری برای گرفتن اژدها ها قربانی شدند، و فریادهای بیگناهان بسیار بدتر از آن چیزی بود که من تصور می کردم، اما همه اینها برای هدفی بزرگتر بود در مورد عنصر سوم، رویاهای من مبهم بود.
فداکاری نهایی تمام چیزی است که آنها می گویند. امیدوارم در این جست و جوی العنتی از دست دادن اخلاقياتم کافی باشد.
حالا می بینم که فداکاری خودم نیاز بوده
رویاها
مولسكنير، پسر ایوالدي
- بازگشت نگهبان
ما سرنوشت میدگارد رو پیش بینی می کنیم
- تاراج، هل دوم. نه اودین و نه جدسش نمیتونه به يوتونهایم برسه. راه ها باید
بسته بشن. مار و نگهبان موندن. آلونا تنها امید ما هستن. تنها موقعی که عذاب پایان ناپذیر نازل میشه، نگهبان باز تا اون زمان، ما در انتظار
می گرده. دنیایی بهتر هستیم - جهانی بدون ترس، بدون حرص، بدون جنگ. ما منتظر رهایی و عدالت هستیم. منتظر یه قهرمان هستیم.
اميدوارم
منتظریم خدا ها خوب بشن. همچین دنیایی به زودی به وجود بیاد...
- مراسم فریگا
اینجا شاهد مراسم تشييع جنازه فریگا از پوتنار، الهه زمین و درختان هستیم. به خاطر زیبایی اش فریفته شد، به خاطر عشقش به او خیانت شد، و به خاطر هدیه زندگی اش، جانش را مطالبه کردند. باشد که در اوج و آن طرف پل متولد شود تا صاعقه - ثور
❤️در ادامه با آتلانوکسر همراه باشید.❤️
کلید های مورد نیاز برای ورود به قلعه رو بدست اوردیم. اینجا مورمورم میکنه. دوست دارم بدونم اون داخل چی پیدا میشه.
- قلعه را بگردید
هر سه کلید پیدا شد! وارد قلعه ی موتسونیر شدیم، ولی یه مشکلی هست.
میتونم صدای ناله های کسایی که اینجا مردنو بشنوم. مثل اینکه عذاب کشیدن، آخرین لحظاتشونو تو وحشت گذروندن...تنها راه اینکه بفهمیم چه اتفاقی افتاده اینه که به گشتن ادامه بدیم.
- به مغازه ی براک و سیندری برگردید
جسد شاه مونسونیر رو تو قلعش پیدا کردیم. اونم میخواست زره رو بسازه، ولی نمیدونست قطعه ی آخر مورد نیاز، جون خودشه. پدر میگه "ضرر اون سود ماست. باید برگردیم
به براک و سيندری. توضيحش سخته... ولی مطمئنم میتونن کارو راه بندازن.
- خشمن از کونزگارد
خشمن نیز مانند اوتر از ویدرگارد به عنوان رئیس نگهبان
كنونزگارد استخدام شده است. اگرچه او ممکن است در انجام تهدانش به مشكل
بخورد، اما به وظیفه خود افتخار می کند. نفس رعد آسای آو، در حالی که فوق العاده خطرناک است، صرفا روشی برای ابراز غرور اوست. با این حال، در طی نگهداری هفتگی
عبادتگاه های اژدها احتیاط کنید. خشمن سعی خواهد کرد از نفس خود در برابر شما
استفاده کند. این به معنای حمله نیست. این صرفا روش گستاخانه او برای گذراندن
زمان است. اما حتما بلافاصله منطقه را ترک کنید، چون شما را خواهد کشت
تمام شایعات مبنی بر اینکه حضور خشمن باعث جذب الف
های تاریکی الفهایم می شود، فقط خیال
است. پادشاه موتسگنیر از ما در برابر همه جانوران محافظت خواهد کرد، همانطور
که بارها و بارها اینکار را کرده" اره... هیچکدوم از اینا رو باور نمیکنم
- رگین
پادشاه کوتوله ها رگین رو اسیر کرد و مجبورش کرد نگهبان کنونز گارد بشه. خیلی تو کارش خوب نبود و هیولاها همه جا دیده میشدن. فکر کنم وقتی به اژدها رو مجبوری برخلاف میلش کاری رو انجام بده همین میشه. احتمالا پادشاه کوتوله ها هدف خاصی از گیر انداختن اژدها ها داشته
- استارکادر یه غول با هشت تا دست ، که چهارتا شمشیر
داشت ... تا موقعی که تور تیکه تیکه اش کرد . چرا خدایان باهاش بد شدن ؟
- موتسوينير
پادشاه کوتوله ها. یکی از فرزندان ایوالدی بود. بر انسان ها در ويدرگارد و کنونزگارد حكومت
می کرد. اوایل پادشاه خوبی بود اما بعد از مدت خواب می دید که مردمش دارن کشته میشن. به همین خاطر فکر می کرد که با فرستادن اونها به شکار هیولاهای درنده
می تونه نجات شون بده. اون سه اژدها رو اسیر کرد تا "خشم" شون رو استخراج
كنه و برای استخراج "فرياد" هاشون آدم های بی گناه زیادی رو به كشتن داد
و بعد توسط ادم هایی که مسئول اینکار بدون و بهشون میگیم هل واکر کشته شد و این اتفاق منجر به ساخته شدن "جان فشانی
نهایی" شد. با استفاده از این سه عنصر می تونیم زره افسانه ای رو خلق کنیم.
- آخرین حرف های یک پادشاه
"غم انگیز است که شکست من با بیرون رفتن جان از تنم آشکار می شود. هنگامی که من خواب بودم، خدایان نزد من آمدند و خواستند که اعمال پدرم در نیفلهايم را تلافی کنند. مردم من... کسانی که به من اطمینان کردند که آن ها را ایمن نگه می دارم... هر شب لعنتی، رویاهایی از آنها که توسط جانوران مختلف له مي شوند می بینم. فقط من می توانستم از آنها محافظت کنم - و فقط از طریق ساختن دوگرادیكړ. من هر جانور
مرگباری را که می توانستم پیدا کنم اسير کردم و شروع به ساختن افسانه کردم. در مورد دو عنصر اول بسیار واضح بودند:
خشم اژدها و فریاد بی گناهان. اگرچه
بسیاری برای گرفتن اژدها ها قربانی شدند، و فریادهای بیگناهان بسیار بدتر از آن چیزی بود که من تصور می کردم، اما همه اینها برای هدفی بزرگتر بود در مورد عنصر سوم، رویاهای من مبهم بود.
فداکاری نهایی تمام چیزی است که آنها می گویند. امیدوارم در این جست و جوی العنتی از دست دادن اخلاقياتم کافی باشد.
حالا می بینم که فداکاری خودم نیاز بوده
رویاها
مولسكنير، پسر ایوالدي
- بازگشت نگهبان
ما سرنوشت میدگارد رو پیش بینی می کنیم
- تاراج، هل دوم. نه اودین و نه جدسش نمیتونه به يوتونهایم برسه. راه ها باید
بسته بشن. مار و نگهبان موندن. آلونا تنها امید ما هستن. تنها موقعی که عذاب پایان ناپذیر نازل میشه، نگهبان باز تا اون زمان، ما در انتظار
می گرده. دنیایی بهتر هستیم - جهانی بدون ترس، بدون حرص، بدون جنگ. ما منتظر رهایی و عدالت هستیم. منتظر یه قهرمان هستیم.
اميدوارم
منتظریم خدا ها خوب بشن. همچین دنیایی به زودی به وجود بیاد...
- مراسم فریگا
اینجا شاهد مراسم تشييع جنازه فریگا از پوتنار، الهه زمین و درختان هستیم. به خاطر زیبایی اش فریفته شد، به خاطر عشقش به او خیانت شد، و به خاطر هدیه زندگی اش، جانش را مطالبه کردند. باشد که در اوج و آن طرف پل متولد شود تا صاعقه - ثور
❤️در ادامه با آتلانوکسر همراه باشید.❤️
همه توضیحات ...