این ترانه بوی نان نمی دهد، بررسی شعر قیصر امین پور
همه رنجهای قیصر
مصطفی ملکیان با اعتقاد به اینکه قیصر امینپور در شعرهای خود بیش از هر چیز رنجهای خود را ثبت و ضبط کرده است، رنجهای این شاعر را از نگاه خود برشمرد.
به گزارش ایسنا بر اساس خبر رسیده، در آبان ۱۳۹۶ و دهمین سالگرد درگذشت قیصر امینپور، شاعر، ترانهسرا و پژوهشگر، نشست ویژه مرکز فرهنگی شهر کتاب به بررسی کتاب «این ترانه بوی نان نمیدهد» اختصاص داشت. مهدی فیروزیان، نویسنده، در این کتاب به بررسی سبکشناسی ترانههای قیصر امینپور پرداخته است. در این نشست که هفتم آبان برگزار شد، علاوه بر نویسنده، مصطفی ملکیان، عبدالجبار کاکایی و مهدی ستایشگر به سخنرانی پرداختند. در این نشست همسر قیصر، خانم زیبا اشراقی و آیه امین پور دختر ایشان نیز حضور داشتند.
مصطفی ملکیان هم در گفتار خود با عنوان «رنجهای قیصر جوان» گفت: به نظر بسیاری از فیلسوفان و روانشناسان، هسته اصلی شخصیت و منش هر فرد انسانی احساسات و عواطف اوست و از این میان، بیم و امید، خشم و خشنودی، رنج و لذت، اندوه و شادی، پشیمانی و شرم، و عشق و نفرت از دیگر احساسات و عواطف مهمترند. باز از میان اینها، رنج و لذت دارای بیشترین اهمیتاند. حاصل این نظر این است که بهترین راه برای شناخت هر کس این است که ببینیم او از چه اموری بیم دارد و به چه اموری امید. از چه اموری در خشم است و از چه اموری خشنود. چه اموری به او رنج میدهند و چه اموری لذتش میبخشند. از چه اموری اندوهگین است و از چه اموری شاد. از چه کارهایی پشیمان است و از چه چیزهایی شرمسار است و به چه چیزهایی عشق میورزد و از چه چیزهایی نفرت دارد. بقیه ویژگیهای هر فرد، اعم از اینکه جسمانی یا ذهنی یا روانی یا اجتماعی باشند، در مقایسه با این ۱۲ ویژگی، ثانوی و فرعی و کماهمیتتر محسوب میشوند. به ویژه، رنجها و لذتهای یک شخص شاخصترین شاخصههای شخصیت و منش او به حساب میآیند. هیچ چیز بیش از اینکه چه اموری مایهی رنج مناند و چه اموری سببساز لذتِ من، مرا به خودم و به دیگران نمیشناساند.
او در ادامه افزود: دست بر قضا، شاعر عزیز ما، بسی بیش از آنکه شاعری دینی و مذهبی یا شاعر آرمانهای سیاسی یا شاعر انقلاب یا شاعر جنگ یا شاعر هر چیز دیگر و از جمله شاعر عشق باشد، شاعر رنج است. بدینمعنا که اگر در مجموعه کامل اشعار او ژرف بنگریم، بیش از هر چیز با رنجهای او آشنا میشویم و این نکته به هیچ روی در اشعاری که پس از ۲۸ اسفند ۱۳۷۷، روز وقوع سانحهای که تا پایان عمر تنش را معروض بیماری کمتوانی و درد ساخت سروده است بیشتر از اشعار پیش از آن سرودهشده مصداق ندارند. اگر نگوییم که عکس این سخن صادقتر است، قیصر، در اشعار خود بیش از آنکه معتقدات دینی و مذهبی یا آرمانهای سیاسی یا آرا و احساساتش را درباره انقلاب یا جنگ یا سوزوگدازهای عاشقانهاش را به قلم آورد، رنجهای خود را ثبت و ضبط کرده است.
ملکیان سپس به مواردی که قیصر از آنها در رنج بود پرداخت و برای هر کدام نیز مثالی از شعرهای وی ذکر کرد. ۱۹ موردی که به گفته ملکیان، امینپور از آنها رنج میبرد به این شرح است: خود از یکپارچگی وجودی بهره کافی و وافی نداشت. یعنی باورها، احساسات و عواطف، خواستهها و اهداف و آرمانها و آرزوهایش با یکدیگر هماهنگی کامل و انطباق تام نداشتند؛ خود به جمود و سکون دچار بود و پویش و پرواز نداشت؛ خود احساس راهنایافتگی و گمگشتگی میکرد؛ اینکه پیش از رسیدنش به کمال مرگش در رسد؛ اینکه دست و پا بسته جبر سرنوشت بود؛ اینکه هیچکس کتاب وجود او را نمیخواند و او را فهم نمیکرد؛ اینکه دیگران از یادش میبردند و به فراموشیاش میسپردند؛ اینکه در میان دیگران دوستی واقعی نمییافت؛ اینکه کسی زندگی اصیل و به حکم صرافتطبع خود نداشت؛ اینکه هیچکس عزت نفس خود را پاس نمیداشت، و همه تن به خواری و فرودستی میدادند؛ اینکه انسانها در برابر انسانهای دیگر سر خم میکردند و زانو به زمین میساییدند، حال آنکه این خضوع و خشوع را فقط در پیشگاه معشوق باید داشت؛ اینکه انسانها عشق بیقید و شرط، عام و بیکران نداشتند؛ اینکه عاطفه از دست میرفت؛ اینکه آدمیان به خواستهها و آرزوهای حقیر دل بسته بودند؛ اینکه انسانها از کیفیت بریده و به کمیت پیوسته بودند و حتا کیفیت را ارزیابی کمّی میکردند؛ اینکه آدمیان دستخوش فقر بودند؛ اینکه انسانها آزاد نبودند؛ این که آدمیان، به جای مرزگذری، مرزگذاری میکردند؛ این که دشمنی، خشونت و جنگ در کار بود.
عبدالجبار کاکایی نیز در این نشست گفت:
«یکی دیگر از نکاتی که سبب شد قیصر زبان روانی پیدا کند، خیزش انقلاب و جنگ و لزوم گفتوگوی مستقیم با مردم و ادای دین به مطالباتی بود که به جامعه ادبی آن روزگار تحمیل شده بود»، خاطرنشان کرد: مرحوم حسن حسینی بین خبرهای رادیو رباعی میگفت و به دست گوینده میداد. شاعر ضرورت داشت که ساده و روان حرف بزند. این سادگی و روانی در همه شعرهای قیصر تداوم پیدا کرد. به نظر من قیصر به طور تصادفی وارد عالم ترانهسرایی شد. در خاطرات عباس خوشدل آمده است که قیصر بهتصادف وارد حوزه ترانه شد. اما چرا او در برابر این پیشنهاد تسلیم شد یا مقاومت نکرد. او در انتشار آثارش بسیار سختگیر بود و دوست نداشت زیاد شعر بخواند و در محافل حضور داشته باشد. یکی از علتها رویکرد انکاری بود که نسبت به ادبیات برساخته از گفتمان انقلاب اسلامی در دهه ۶۰ وجود داشت. این رویکرد انکار از سوی محافل موسوم به روشنفکری اتفاق میافتاد. گفتمان روشنفکری سعی در انکار و طرد شاعران انقلاب داشت. یکی از علتهایی که شاید خیلیها از جمع شعرای انقلاب را به سمت ترانه کشاند، این بود که ترانه به دلیل مخاطب زیادش، سراینده آن را غیرقابل انکار میکند.
مصطفی ملکیان با اعتقاد به اینکه قیصر امینپور در شعرهای خود بیش از هر چیز رنجهای خود را ثبت و ضبط کرده است، رنجهای این شاعر را از نگاه خود برشمرد.
به گزارش ایسنا بر اساس خبر رسیده، در آبان ۱۳۹۶ و دهمین سالگرد درگذشت قیصر امینپور، شاعر، ترانهسرا و پژوهشگر، نشست ویژه مرکز فرهنگی شهر کتاب به بررسی کتاب «این ترانه بوی نان نمیدهد» اختصاص داشت. مهدی فیروزیان، نویسنده، در این کتاب به بررسی سبکشناسی ترانههای قیصر امینپور پرداخته است. در این نشست که هفتم آبان برگزار شد، علاوه بر نویسنده، مصطفی ملکیان، عبدالجبار کاکایی و مهدی ستایشگر به سخنرانی پرداختند. در این نشست همسر قیصر، خانم زیبا اشراقی و آیه امین پور دختر ایشان نیز حضور داشتند.
مصطفی ملکیان هم در گفتار خود با عنوان «رنجهای قیصر جوان» گفت: به نظر بسیاری از فیلسوفان و روانشناسان، هسته اصلی شخصیت و منش هر فرد انسانی احساسات و عواطف اوست و از این میان، بیم و امید، خشم و خشنودی، رنج و لذت، اندوه و شادی، پشیمانی و شرم، و عشق و نفرت از دیگر احساسات و عواطف مهمترند. باز از میان اینها، رنج و لذت دارای بیشترین اهمیتاند. حاصل این نظر این است که بهترین راه برای شناخت هر کس این است که ببینیم او از چه اموری بیم دارد و به چه اموری امید. از چه اموری در خشم است و از چه اموری خشنود. چه اموری به او رنج میدهند و چه اموری لذتش میبخشند. از چه اموری اندوهگین است و از چه اموری شاد. از چه کارهایی پشیمان است و از چه چیزهایی شرمسار است و به چه چیزهایی عشق میورزد و از چه چیزهایی نفرت دارد. بقیه ویژگیهای هر فرد، اعم از اینکه جسمانی یا ذهنی یا روانی یا اجتماعی باشند، در مقایسه با این ۱۲ ویژگی، ثانوی و فرعی و کماهمیتتر محسوب میشوند. به ویژه، رنجها و لذتهای یک شخص شاخصترین شاخصههای شخصیت و منش او به حساب میآیند. هیچ چیز بیش از اینکه چه اموری مایهی رنج مناند و چه اموری سببساز لذتِ من، مرا به خودم و به دیگران نمیشناساند.
او در ادامه افزود: دست بر قضا، شاعر عزیز ما، بسی بیش از آنکه شاعری دینی و مذهبی یا شاعر آرمانهای سیاسی یا شاعر انقلاب یا شاعر جنگ یا شاعر هر چیز دیگر و از جمله شاعر عشق باشد، شاعر رنج است. بدینمعنا که اگر در مجموعه کامل اشعار او ژرف بنگریم، بیش از هر چیز با رنجهای او آشنا میشویم و این نکته به هیچ روی در اشعاری که پس از ۲۸ اسفند ۱۳۷۷، روز وقوع سانحهای که تا پایان عمر تنش را معروض بیماری کمتوانی و درد ساخت سروده است بیشتر از اشعار پیش از آن سرودهشده مصداق ندارند. اگر نگوییم که عکس این سخن صادقتر است، قیصر، در اشعار خود بیش از آنکه معتقدات دینی و مذهبی یا آرمانهای سیاسی یا آرا و احساساتش را درباره انقلاب یا جنگ یا سوزوگدازهای عاشقانهاش را به قلم آورد، رنجهای خود را ثبت و ضبط کرده است.
ملکیان سپس به مواردی که قیصر از آنها در رنج بود پرداخت و برای هر کدام نیز مثالی از شعرهای وی ذکر کرد. ۱۹ موردی که به گفته ملکیان، امینپور از آنها رنج میبرد به این شرح است: خود از یکپارچگی وجودی بهره کافی و وافی نداشت. یعنی باورها، احساسات و عواطف، خواستهها و اهداف و آرمانها و آرزوهایش با یکدیگر هماهنگی کامل و انطباق تام نداشتند؛ خود به جمود و سکون دچار بود و پویش و پرواز نداشت؛ خود احساس راهنایافتگی و گمگشتگی میکرد؛ اینکه پیش از رسیدنش به کمال مرگش در رسد؛ اینکه دست و پا بسته جبر سرنوشت بود؛ اینکه هیچکس کتاب وجود او را نمیخواند و او را فهم نمیکرد؛ اینکه دیگران از یادش میبردند و به فراموشیاش میسپردند؛ اینکه در میان دیگران دوستی واقعی نمییافت؛ اینکه کسی زندگی اصیل و به حکم صرافتطبع خود نداشت؛ اینکه هیچکس عزت نفس خود را پاس نمیداشت، و همه تن به خواری و فرودستی میدادند؛ اینکه انسانها در برابر انسانهای دیگر سر خم میکردند و زانو به زمین میساییدند، حال آنکه این خضوع و خشوع را فقط در پیشگاه معشوق باید داشت؛ اینکه انسانها عشق بیقید و شرط، عام و بیکران نداشتند؛ اینکه عاطفه از دست میرفت؛ اینکه آدمیان به خواستهها و آرزوهای حقیر دل بسته بودند؛ اینکه انسانها از کیفیت بریده و به کمیت پیوسته بودند و حتا کیفیت را ارزیابی کمّی میکردند؛ اینکه آدمیان دستخوش فقر بودند؛ اینکه انسانها آزاد نبودند؛ این که آدمیان، به جای مرزگذری، مرزگذاری میکردند؛ این که دشمنی، خشونت و جنگ در کار بود.
عبدالجبار کاکایی نیز در این نشست گفت:
«یکی دیگر از نکاتی که سبب شد قیصر زبان روانی پیدا کند، خیزش انقلاب و جنگ و لزوم گفتوگوی مستقیم با مردم و ادای دین به مطالباتی بود که به جامعه ادبی آن روزگار تحمیل شده بود»، خاطرنشان کرد: مرحوم حسن حسینی بین خبرهای رادیو رباعی میگفت و به دست گوینده میداد. شاعر ضرورت داشت که ساده و روان حرف بزند. این سادگی و روانی در همه شعرهای قیصر تداوم پیدا کرد. به نظر من قیصر به طور تصادفی وارد عالم ترانهسرایی شد. در خاطرات عباس خوشدل آمده است که قیصر بهتصادف وارد حوزه ترانه شد. اما چرا او در برابر این پیشنهاد تسلیم شد یا مقاومت نکرد. او در انتشار آثارش بسیار سختگیر بود و دوست نداشت زیاد شعر بخواند و در محافل حضور داشته باشد. یکی از علتها رویکرد انکاری بود که نسبت به ادبیات برساخته از گفتمان انقلاب اسلامی در دهه ۶۰ وجود داشت. این رویکرد انکار از سوی محافل موسوم به روشنفکری اتفاق میافتاد. گفتمان روشنفکری سعی در انکار و طرد شاعران انقلاب داشت. یکی از علتهایی که شاید خیلیها از جمع شعرای انقلاب را به سمت ترانه کشاند، این بود که ترانه به دلیل مخاطب زیادش، سراینده آن را غیرقابل انکار میکند.
همه توضیحات ...