جمله کوتاه شکسپیر در مورد عشق و فقر
در این قسمت به سخنان برتر شکسپیر می پردازیم
جمله های کوتاه و زیبا ازشکسپیر
جمله های قصار شکسپیر
جمله های ماندگار شکسپیر
جملات آموزنده شکسپیر
گوشهایت را به همه بسپار اما صدایت را به عدهای معدود!
هر که سرگیجه دارد، فکر میکند دنیا دور خودش میچرخد.
هر چه را که دوست داری بهدست آور، وگرنه مجبور میشوی هر چه را که بهدست میآوردی دوست داشته باشی.
به همه عشق بورز، به تعداد کمی اعتماد کن و به هیچ کس بدی نکن.
آنان که پیروز میشوند، همان کسانی هستند که از مشورت دوستان بهره میبرند.
هنگامی که فقر از در وارد شود، عشق از پنجره میگریزد.
من همیشه تمایل دارم که از اشخاص نجیب پیروی کرده و از آنان چیزی بیاموزم.
خدا عشق را به شما هدیه نداد تا آن را در قلب خویش نگه دارید؛
عشقی که ابراز نشود، عشق نیست.
بودن یا نبودن؛ مساله این است!
من از خوشبختیهای این جهان بهرهمند گردیدهام، زیرا در زندگی عاشق شدهام.
زندگینامه ویلیام شکسپیر
ویلیام شکسپیر (William Shakespeare) در شهر استراتفورد انگلستان، در خانوادهای معمولی، چشم به جهان گشود. پدرش، جان شکسپیر، از طریق شغل پوستفروشی امرار معاش میکرد. ویلیام شکسپیر به مدرسه رفت و در آنجا کمی زبان لاتین و یونانی آموخت، اما به علت مشکلات مالی خانواده، خیلی زود ناچار به ترک تحصیل و یافتن شغلی برای کمک به پدر شد. وی ابتدا شاگرد قصاب شهرشان شد، اما علاقهی او به ادبیات تا حدی آشکار بود که هنگام کار در سلاخخانه، شعر میخواند و خطابه میگفت.
ویلیام شکسپیر تنها هجده سال داشت که دلباخته و عاشق آن هاتاوی، دختری 25ساله از اهالی دهکدهی مجاور، شد. آنها خیلی زود با یکدیگر ازدواج کردند و صاحب سه فرزند شدند. در همین ایام بود که بخش پرحادثه و سرنوشتساز زندگی ویلیام شکسپیر آغاز شد. او تحت تأثیر هنرنمایی هنرپیشگان سیار، بهتنهایی به لندن رفت تا بتواند با بازیگری، زندگی مرفهی را برای خانوادهی خود فراهم سازد.
ویلیام شکسپیر، به محض ورود به لندن، سراغ تماشاخانههای مختلف این شهر رفت، اما تنها شغلی که در ابتدا به وی سپردند حفاظت از اسبهای مشتریان بود. او با حوصله و صبر بسیار بالا، پس از مدتی توانست به درون تماشاخانه نیز راه پیدا کند. تکمیل و ویرایش نمایشنامههای ناتمام، بازیگری و انجام وظایف مختلف دیگر در پشت صحنه تجارب مفیدی بودند که ویلیام شکسپیر در این برهه از زندگی کسب کرد. شبها که شکسپیر و دوستانش برای استراحت در میکدهای گرد هم میآمدند، او با لطیفهگویی، طنزپردازی و بیان جذاب، تمام شنوندگانش را مسحور خود میساخت.
اشعار و قطعات منظومی که ویلیام شکسپیر میسرود نام وی را بر سر زبانها انداخت. او در سال 1594، در نمایشنامهای کمدی که در قصر گرینویچ، در حضور ملکه الیزابت اول، اجرا میشد بازی کرد. سه سال بعد، در سال 1597، شکسپیر نخستین کمدی خود را با عنوان «تلاش بیهودهی عشق»، در حضور ملکه نمایش داد. ملکه، با مشاهدهی این کمدی، شیفتهی هنر ویلیام شکسپیر شد و پس از آن، از کارهای بعدی او حمایت کرد. مرگ الیزابت در سال 1603 لطمهای به موفقیت شکسپیر وارد نکرد، زیرا جیمز اول نیز همچون ملکه، به او مجوز رسمی نمایش را اعطا نمود.
ویلیام شکسپیر پس از کسب موفقیت مالی، توانست در مالکیت تماشاخانهی «کلوب» که اغلب نمایشهایش را در آن اجرا میکرد، سهیم شود. از بخت بد او، این تماشاخانه در سال 1613، در حین اجرای نمایشنامهی «هنری هشتم» آتش گرفت. ویلیام شکسپیر پس از این رخداد تصمیم به استراحت گرفت و با سرمایهی مالی هنگفتی که به دست آورده بود، به شهر خود بازگشت.
ویلیام شکسپیر در آوریل سال 1616، در 51سالگی، چشم از جهان فرو بست.
ویلیام شکسپیر، در مقام نمایشنامهنویس، نه قاضی است و نه موعظهگر. او بیش از هر چیز، راوی است؛ راویای خبره در کار خود که تمام عواطف و احوال انسانی را بهمثابهی مصالحی برای برپایی ساختمان عظیم روایت خود میبیند. و شگفت آنکه این راوی بزرگ و باعظمت، در طول روایت خود، بهتمامی نادیده مینماید. توضیح آنکه شکسپیر، در هیچیک از آثار درخشان خویش، «صدایی» از آن خود ندارد. به نحوی که دقیقترین مخاطبان نیز نمیتوانند موضع شخص او را در مقام مؤلف، نسبت به مسائل مطرحشده در اثر دریابند.
سبک نگارش ویلیام شکسپیر، از سویی، به سبب بیانگریِ شورمندانه، زبان تغزلی و غنای عاطفی نهفته در آن، به سبک رمانتیکها نزدیک است و از سویی دیگر، به علت توجه به اقتصاد کلام و گرایش به زبان آرکائیک (باستانگرایی)، به سبک پیروان مکتب کلاسیسیسم. با این حال، بهتر آن است که به جای انتساب آثار ویلیام شکسپیر به این یا آن مکتب ادبی، منحصراً از «سبک و نوشتار شکسپیری» نام ببریم. چرا که اصالت نهفته در زبان و بیان شکسپیر چنان بوده که نه فقط جریانها و سبکهای ادبیِ پس از خود، بلکه بیاغراق، تمامیت زبان انگلیسی را تحت تأثیر خود قرار داده است.
حقایقی جالب درباره ویلیام شکسپیر
دلیا بیکن، 240 سال پس از درگذشت ویلیام شکسپیر، در کتابی با عنوان «تألیف شکسپیری»، شواهدی در جهت اثبات این مطلب آورد که خالق آثار ویلیام شکسپیر در واقع فرانسیس بیکنِ دانشمند بوده است. پس از این کتاب، فرضیههای مشابه دیگری نیز در باب همین موضوع مطرح شد که البته تاکنون، هیچکدام از آنها به اثبات نرسیدهاند.
طبق فرهنگ نقلقولهای آکسفورد، از هیچ نویسندهی انگلیسیزبانی به اندازهی ویلیام شکسپیر در کتابهای مختلف نقلقول نیامده است.
در زمان حیات ویلیام شکسپیر، زنان اجازهی بازی در هیچ نمایشی را نداشتند. به همین خاطر، او مجبور بود یا از خلق شخصیت زن در نمایشنامههایش دوری کند یا در صورت اجبار، نقش آنها را به بازیگران مرد بسپرد. این محدودیت در برخی از نمایشنامههای او بهخوبی آشکار است.
#جملات_برتر #سخنان_برتر #متن_کوتاه #کلام_برتر #قدرت_کلام
جمله های کوتاه و زیبا ازشکسپیر
جمله های قصار شکسپیر
جمله های ماندگار شکسپیر
جملات آموزنده شکسپیر
گوشهایت را به همه بسپار اما صدایت را به عدهای معدود!
هر که سرگیجه دارد، فکر میکند دنیا دور خودش میچرخد.
هر چه را که دوست داری بهدست آور، وگرنه مجبور میشوی هر چه را که بهدست میآوردی دوست داشته باشی.
به همه عشق بورز، به تعداد کمی اعتماد کن و به هیچ کس بدی نکن.
آنان که پیروز میشوند، همان کسانی هستند که از مشورت دوستان بهره میبرند.
هنگامی که فقر از در وارد شود، عشق از پنجره میگریزد.
من همیشه تمایل دارم که از اشخاص نجیب پیروی کرده و از آنان چیزی بیاموزم.
خدا عشق را به شما هدیه نداد تا آن را در قلب خویش نگه دارید؛
عشقی که ابراز نشود، عشق نیست.
بودن یا نبودن؛ مساله این است!
من از خوشبختیهای این جهان بهرهمند گردیدهام، زیرا در زندگی عاشق شدهام.
زندگینامه ویلیام شکسپیر
ویلیام شکسپیر (William Shakespeare) در شهر استراتفورد انگلستان، در خانوادهای معمولی، چشم به جهان گشود. پدرش، جان شکسپیر، از طریق شغل پوستفروشی امرار معاش میکرد. ویلیام شکسپیر به مدرسه رفت و در آنجا کمی زبان لاتین و یونانی آموخت، اما به علت مشکلات مالی خانواده، خیلی زود ناچار به ترک تحصیل و یافتن شغلی برای کمک به پدر شد. وی ابتدا شاگرد قصاب شهرشان شد، اما علاقهی او به ادبیات تا حدی آشکار بود که هنگام کار در سلاخخانه، شعر میخواند و خطابه میگفت.
ویلیام شکسپیر تنها هجده سال داشت که دلباخته و عاشق آن هاتاوی، دختری 25ساله از اهالی دهکدهی مجاور، شد. آنها خیلی زود با یکدیگر ازدواج کردند و صاحب سه فرزند شدند. در همین ایام بود که بخش پرحادثه و سرنوشتساز زندگی ویلیام شکسپیر آغاز شد. او تحت تأثیر هنرنمایی هنرپیشگان سیار، بهتنهایی به لندن رفت تا بتواند با بازیگری، زندگی مرفهی را برای خانوادهی خود فراهم سازد.
ویلیام شکسپیر، به محض ورود به لندن، سراغ تماشاخانههای مختلف این شهر رفت، اما تنها شغلی که در ابتدا به وی سپردند حفاظت از اسبهای مشتریان بود. او با حوصله و صبر بسیار بالا، پس از مدتی توانست به درون تماشاخانه نیز راه پیدا کند. تکمیل و ویرایش نمایشنامههای ناتمام، بازیگری و انجام وظایف مختلف دیگر در پشت صحنه تجارب مفیدی بودند که ویلیام شکسپیر در این برهه از زندگی کسب کرد. شبها که شکسپیر و دوستانش برای استراحت در میکدهای گرد هم میآمدند، او با لطیفهگویی، طنزپردازی و بیان جذاب، تمام شنوندگانش را مسحور خود میساخت.
اشعار و قطعات منظومی که ویلیام شکسپیر میسرود نام وی را بر سر زبانها انداخت. او در سال 1594، در نمایشنامهای کمدی که در قصر گرینویچ، در حضور ملکه الیزابت اول، اجرا میشد بازی کرد. سه سال بعد، در سال 1597، شکسپیر نخستین کمدی خود را با عنوان «تلاش بیهودهی عشق»، در حضور ملکه نمایش داد. ملکه، با مشاهدهی این کمدی، شیفتهی هنر ویلیام شکسپیر شد و پس از آن، از کارهای بعدی او حمایت کرد. مرگ الیزابت در سال 1603 لطمهای به موفقیت شکسپیر وارد نکرد، زیرا جیمز اول نیز همچون ملکه، به او مجوز رسمی نمایش را اعطا نمود.
ویلیام شکسپیر پس از کسب موفقیت مالی، توانست در مالکیت تماشاخانهی «کلوب» که اغلب نمایشهایش را در آن اجرا میکرد، سهیم شود. از بخت بد او، این تماشاخانه در سال 1613، در حین اجرای نمایشنامهی «هنری هشتم» آتش گرفت. ویلیام شکسپیر پس از این رخداد تصمیم به استراحت گرفت و با سرمایهی مالی هنگفتی که به دست آورده بود، به شهر خود بازگشت.
ویلیام شکسپیر در آوریل سال 1616، در 51سالگی، چشم از جهان فرو بست.
ویلیام شکسپیر، در مقام نمایشنامهنویس، نه قاضی است و نه موعظهگر. او بیش از هر چیز، راوی است؛ راویای خبره در کار خود که تمام عواطف و احوال انسانی را بهمثابهی مصالحی برای برپایی ساختمان عظیم روایت خود میبیند. و شگفت آنکه این راوی بزرگ و باعظمت، در طول روایت خود، بهتمامی نادیده مینماید. توضیح آنکه شکسپیر، در هیچیک از آثار درخشان خویش، «صدایی» از آن خود ندارد. به نحوی که دقیقترین مخاطبان نیز نمیتوانند موضع شخص او را در مقام مؤلف، نسبت به مسائل مطرحشده در اثر دریابند.
سبک نگارش ویلیام شکسپیر، از سویی، به سبب بیانگریِ شورمندانه، زبان تغزلی و غنای عاطفی نهفته در آن، به سبک رمانتیکها نزدیک است و از سویی دیگر، به علت توجه به اقتصاد کلام و گرایش به زبان آرکائیک (باستانگرایی)، به سبک پیروان مکتب کلاسیسیسم. با این حال، بهتر آن است که به جای انتساب آثار ویلیام شکسپیر به این یا آن مکتب ادبی، منحصراً از «سبک و نوشتار شکسپیری» نام ببریم. چرا که اصالت نهفته در زبان و بیان شکسپیر چنان بوده که نه فقط جریانها و سبکهای ادبیِ پس از خود، بلکه بیاغراق، تمامیت زبان انگلیسی را تحت تأثیر خود قرار داده است.
حقایقی جالب درباره ویلیام شکسپیر
دلیا بیکن، 240 سال پس از درگذشت ویلیام شکسپیر، در کتابی با عنوان «تألیف شکسپیری»، شواهدی در جهت اثبات این مطلب آورد که خالق آثار ویلیام شکسپیر در واقع فرانسیس بیکنِ دانشمند بوده است. پس از این کتاب، فرضیههای مشابه دیگری نیز در باب همین موضوع مطرح شد که البته تاکنون، هیچکدام از آنها به اثبات نرسیدهاند.
طبق فرهنگ نقلقولهای آکسفورد، از هیچ نویسندهی انگلیسیزبانی به اندازهی ویلیام شکسپیر در کتابهای مختلف نقلقول نیامده است.
در زمان حیات ویلیام شکسپیر، زنان اجازهی بازی در هیچ نمایشی را نداشتند. به همین خاطر، او مجبور بود یا از خلق شخصیت زن در نمایشنامههایش دوری کند یا در صورت اجبار، نقش آنها را به بازیگران مرد بسپرد. این محدودیت در برخی از نمایشنامههای او بهخوبی آشکار است.
#جملات_برتر #سخنان_برتر #متن_کوتاه #کلام_برتر #قدرت_کلام
همه توضیحات ...