کتاب صوتی جاناتان مرغ دریایی ( کتاب کامل )

170 بازدید
بیشتر
Ghesegou قصه گو
Ghesegou قصه گو
این کتاب جزو کتابای مورد علاقم قرارگرفته، اون دسته ای که دلم میخواد بارها بخونمش.چند سال پیش بود که این کتاب رو خوندم ماجرای ...
این کتاب جزو کتابای مورد علاقم قرارگرفته، اون دسته ای که دلم میخواد بارها بخونمش.
چند سال پیش بود که این کتاب رو خوندم ماجرای مرغ دریایی که با بقیه فرق داره ، پرنده ای که بر خلاف بقیه مرغا از پرواز لذت میبره و می خواد بهتر پرواز کردن رو یاد بگیره. کتابی کم حجم اما مملو از مفاهیم و نمادهایی که میتوان از منظر عرفانی  بدان  نگریست.
تقدیم نامه کتاب : برای جاناتان مرغِ دریاییِ واقعی که در وجود تک تک ما زندگی میکند.

جاناتان که بر خلاف دیگر مرغان دریایی نه دغدغه غذا، که دغدغه پرواز دارد و بدان عشق می ورزد از جامعه طرد میشود، اما راه خود را به سوی کمال و تعالی پیش میبرد، در این مسیر با شکستهایی نیز مواجه میشود، اما هرگز دست از تلاش برنمیدارد، با مرغانی آشنا میشود که همچون او به پرواز و آزادی عشق میورزند. او می‌آموزد «بهشت مکان یا زمان نیست، بلکه حرکتی پیوسته به سوی کمال است»، جاناتان به نقطه‌ای از کمال میرسه که دیگر محدود به مکان و زمانی خاص نیست، او حالا دیگر دوراندیش است و به راحتی میتواند افق‌ها را ببیند.
میخواهد آموزه‌های خود را با مرغانی دیگر در زادگاهش که همچون او به پرواز عشق میورزند، در میان بگذارد.  در آنجا به تعدادی مرغ عاشق آزادی و پرواز، آموزش میدهد. حالا دیگر شاگردانش نیز راه خود را پیدا کرده و میتوانند راه جاناتان را ادامه دهند، پس جاناتان ادامه مسیر و آموزش مرغان دیگر را به شاگردانش میسپارد و قبل از آنکه در افق محو شود، بهشان توصیه میکند مواظب باشند مرغان دیگر از او «بت» نسازند.

کتاب پیام قشنگی داره... پرواز... "براي به پرواز در آمدن به جايي، به همان سرعتي كه از فكرش از سرت مي گذرد ؛ نخست بايد چنين گمان كني كه به آنجا رسيده اي ..." به چشمانت اطمینان نکن. آنچه از دریچۀ آن می‌بینی محدود است. با چشم دل نگاه کن. هوشیارتر باش.

نمیتوانی تصور کنی که چند بار زندگی کردیم تا دریابیم زندگی فقط خوردن و جنگیدن و کسب قدرت برای ریاست به دسته ی مرغان نیست. جاناتان رها شده از بند تکرار شونده ی زندگی هست…
ما در لحظه زندگی می کردیم... ما از دنیایی به دنیای مشابه دیگر سفر میکردیم و به سرعت از یاد میبردیم که از کجا آمده ایم و نگران آن هم نبودیم که به کجا خواهیم رفت... هزاران زندگی ، ده هزاری و پس از آن هم شاید یکصد زندگی دیگر تا سرانجام دریابیم چیزی به نام کمال وجود دارد و بعد یکصد زندگی دیگر تا درک کنیم که مقصود زندگی رسیدن به آن کمال و نمایاندن آن است. این قانون همچنان جاریست...
بهره ی‌ما از جهان بعدی بسته به چیزهاییست که در این جهان می آموزیم و اگر چیزی نیاموزیم زندگیمان فرقی نخواهد کرد...
همان محدودیت ها و موانعی که باید از آن ها گذشت.

مربی بال گشود و سرش را به سمت باد چرخاند و گفت: اما جاناتان، تو آنقدر آموخته ای که برای رسیدن به این دنیا نیازی به گذشتن از هزاران دنیای دیگر نداشتنی ....

همه توضیحات ...