وزیر خارجه که اینطور بیمبالات باشد وای بحال ایران، وای بحال ایران!
ملا محمدسعید انصاری آخوندی اهل گرمرود آذربایجان بود. پس از مرگ محمدشاه و زمانی که ناصرالدین شاه از تبریز برای جلوس به تخت پادشاهی راهی تهران بود، ملا محمدسعید در بین راه، خود را به کاروان شاه رساند و دستخطی بعنوان تبریک سلطنت و عرض حال، به امیرکبیر که همراه کاروان شاه بود، تقدیم کرد. امیرکبیر از دستخط ملا خوشش آمد و او را منشی و کاتب خود قرار داد و با خود به تهران آورد. بعد از قتل امیرکبیر و به فرمان ناصرالدین شاه ملا محمدسعید ملقب به موتمن الملک شد و به مدت بیش از دو دهه وزیر امورخارجه ایران گردید. پس از آنکه ملا محمدسعید به عنوان وزیر امور خارجه ایران انتخاب شد، لباس آخوندی را از تن بیرون آورد و کاتبی و دعانویسی را کنار گذاشت. پس از مرگ وی، مشخص شد که نزدیک به یک هزار نامه از سفرای دیگر کشورها و نوشتهجات مرزداران ایرانی برای وزیرامور خارجه ایران، نه تنها بیجواب مانده بلکه اصلاً نامهها باز نشده تا مشخص گردد مضمون آنها چیست! چرا که موتمن الملک به زبان روس و فرانسه و انگلیس و... آشنایی نداشت و از طرفی فاقد سواد سیاسی برای پاسخ دادن به این نامهها بود و غرور او نیز اجازه نمیداد که در این راه، از دیگری کمک بگیرد. اعتمادالسلطنه مینویسد: نهصد وهفتاد پاکت سربسته که غالباً نوشتجات سفرای ایران در خارج و سفرای دیگر کشورها در ایران و نوشتهجات سرحدداران و غیره بود در میان نوشتهجات میرزا سعیدخان مرحوم بوده و پسرش اینها را جمع کرده و به حضور شاه فرستاده بود. این پاکتها از بیست سال قبل جمع شده بود! پسر میرزا سعیدخان به خیال خود، به پدرش خدمت کرده بود که این نامهها را به شاه داده بود. نمیدانست که پدرش را تا ابدالدهر رسوا و بدنام کرده است. پسرش به شاه گفته بود اینها سوای آن نامههایی است که پدرش نخوانده به آب میانداخته! شاه پس از شنیدن این سخنان، قدری ناسزا گفته بود. وزیر خارجه که اینطور بیمبالات باشد وای بحال ایران، وای بحال ایران!
مأخذ: روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه چاپ دوم ص 500، محمدحسن اعتمادالسلطنه. با مقدمه و فهارس ایرج افشار. انتشارات امیرکبیر. تهران 1350
مأخذ: روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه چاپ دوم ص 500، محمدحسن اعتمادالسلطنه. با مقدمه و فهارس ایرج افشار. انتشارات امیرکبیر. تهران 1350
همه توضیحات ...