جزئیات تجاوزها و جنایات سیاه مردان و زنان متأهل... | پرونده جنایی ایرانی

JenayiGRAM
JenayiGRAM
جزئیات تجاوزها و جنایات سیاه مردان و زنان متأهل... | پرونده جنایی ایرانی۱۸ مرداده ساله ۹۵ بوده که گزارشه قتله یه ...
جزئیات تجاوزها و جنایات سیاه مردان و زنان متأهل... | پرونده جنایی ایرانی



۱۸ مرداده ساله ۹۵ بوده که گزارشه قتله یه مرده حدودا ۳۰ ساله به مامورایه پلیسه شهره نور اعلام شد


با اعلامه این گزارش
خیلی سریع اکیپایه مختلفی از اداره ی پلیس به محل اعزام شدن

با رسیدنه نیروهایه پلیس تحقیقات شروع شد
به محضه اینکه نیروهایه پلیس وارده این خونه شدن
با جسده خون آلوده یه پسره جوون روبرو شدن که به طرزه وحشیانه ای سلاخی شده بود


قاتل که پسرخاله ی مقتول بودو هنوزم تویه صحنه ی جنایت حضور داشت
بازداشت شدو تحقیق ازش شروع شد

نیمایه ۳۵ ساله میگفت
منو همسرم با امیر پسرخالمو و دوست دخترش اومده بودیم چن روزیو شمال

دوست دختره امیر همون روزه اول واسش کار پیش اومدو برگشت تهران
ولی امیر موند پیشمون

این چن روز ۳ تایی باهم خوش گذروندیم تا اینکه دیشب
متوجه موضوعه وحشتناکی شدم

من دیشب متوجه شدم که همسرم مهسا با امیر رابطه داشتنو دارن

ما از شبه اول که میومدیم اینجا
هرشب مشروب خوردیم

هرشبم من بعد از خوردنه مشروب به طرزه مشکوکی خوابم میگرفتو میخوابیدم

چون تویه تعطیلات اومدیم شمال

همه ی ویلاهایه خوب پر شده بودنو فقط تونستیم این سوییتو پیدا کنیم که هیچ اتاق خوابی نداشتو مجبور بودیم ۳ تایی کناره هم بخوابیم

من شبه اولو دوم فک میکردم به خاطره مشروبشه که جنسش خوب نیستو باعث میشه من اینجوری خوابم بگیره

از طرفه دیگه تعجبم این بود که چرا مهسا و امیر اصلا خوابشون نمیگیره و وقتی من میرم بخوابم جفتشون هنوز بیدارن

دیشبم طبقه معمول مشروب خوردیم
من باز خوابم گرفتو رفتم خوابیدم
ولی مثله هرشب خوابم شدید نبود

با اینحال تحمله بیدار بودنو نداشتم


خوابیدم اما نصفه شب یهو از خواب پریدم

وقتی بیدار شدم
متوجه یه سری سرو صداهایه ریز شدم

وقتی برگشتم دیدم مهسا و امیر کناره هم خوابیدنو باهم رابطه دارن

جفتشن وقتی من تکون خوردم ازین موضوع شوکه شدن

مهسا که سریع لباساشو پوشیدو سوییچه ماشینو برداشتو فرار کرد

من موندمو امیر
امیر شروع کرد حرف زدن

ولی من اصلا هیچی نمیشنیدم
چاقویه آشپزخونه رو برداشتم و حمله کردم سمته امیر

امیر فک نمیکرد بزنمش
ولی من اصلا حالیم نبود دارم چیکار میکنم
فقط چاقو رو داشتم بهش فرو میکردم

انقد با چاقو بهش ضربه زدم که دیگه خسته شدم

به خودم که اومدم فهمیدم امیرو کشتم

میخواستم بدنشو به قطعاته کوچیک تقسیم کنم که راحتتر از خونه ببرمش بیرون
میخواستم جنازه ی امیرو چن روزی گم و گور کنم که بتونم برم سراغه مهسا و اونم بکشم

ولی وقتی چن ساعتی گذشت از کارم پشیمون شدم
واسه همین با پلیس تماس گرفتمو جنایتی که گفته بودمو توضیح دادم


بعده تموم شدنه گفته هایه نیما
پزشکه تیمه جنایی با بررسیه جسد اعلام کرد
حدوده ۷ ساعت از زمانه مرگه مقتول میگذره

بعده معایناته اولیه
جسد به پزشکیه قانونی منتقل شد
نیمام برایه تحقیقاته بیشتر به اداره ی آگاهی منتقل شد

همزمان دستوره بازداشته مهسام صادر شد


با صادر شدنه این دستور
مهسام در عرضه ۳ ساعت بازداشت شدو به اداره ی آگاهی منتقل شد


مهسا اما سعی میکرد خودشو از همه چی بی خبر نشون بده
ولی وقتی با شواهدی که بر علیهش بود روبرو شد دیگه نتونست چیزیو انکار کنه و شروع به گفته ماجرا کرد

مهسا میگفت
منو نیما حدوده ۴ ساله ازدواج کردیم

البته حدوده ۲ سال قبله ازدواجم باهم دوست بودیمو خودمون تصمیم به ازدواج گرفتیم

از بعده ازدواج و زمانی که با نیما رفتیم زیره یه سقف
متوجه شدم خیلی رفتاراشو دوست ندارمو یه جورایی اونی نیست که من میخوام
رفتارایه نیما خیلی بچگونه بود

اصلا رفتاراش برام قابله تحمل نبود

یکی دوبار باهاش منطقی صحبت کردم
ولی نیما حاضر به جدایی نبودو قول میداد رفتاراشو اصلاح کنه

چن روز رفتارشو اصلاح میکرد
ولی باز دوباره برمیگشت سره خونه ی اولو میشد مثه قبل


رابطه ی ما با پسر خاله ی نیما خیلی خوب بود
معمولا امیر هفته ای یه بار چه تنها چه با دوست دخترش میومد خونمون

تویه این رفتو آمدا
من یواش یواش با امیر صمیمی شدم

اوایلش تلفنی باهم ارتباط داشتیم و یه جورایی باهم دردو دل میکردیم

هرچی این رابطمون ادامه پیدا میکرد به هم نزدیکتر میشدیم
تا اینکه قرارایه حضوریمون باهم شروع شد
منو امیر دور از چشم نیما باهم دوست شده بودیم

امیر حتی وقتایی که نیما خونه نبود میومد پیشمو باهم رابطه داشتیم

ولی چون خونمون دوربینه مداربسته داشت خیلی نمیشد اینکارو کرد چون میترسیدیم یکی دوربینارو چک کنه و لو بریم



این جریان ادامه داشت تا همین چن روز پیش که قرار شد ۴ تایی بریم شمال

من نیما بودیم
امیرو دوست دخترش

چون تعطیلی بود به زور یه جا گیر آوردیم با قیمته خیلی گرون

خیلیم کوچیک بودو هیچ اتاقی نداشت

همون روزه اول امیرو دوست دخترش باهم دعواشون شدو دوست دخترش برگشت تهران

من موندمو نیما و امیر
چون امیر مشکله خواب داشت
هرشب باید قرصه خواب میخورد
واسه همین همراهش بود

نیما که رفته بود حموم
قرار شد شب موقع مشروب خوردن
پودره قرصارو بریزیم تویه مشروبش
۲ شب این کار کردیمو نیما بعده خوردنه مشروب خوابش میبر
حتی به خوردنه غذام نمیرسید
بعده خوابیدنه نیما مام باهم رابطه برقرار میکردیم
...
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

🔴 لینک سابسکرایب:
@jenayigram

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
🔸 ویدیوهای پیشنهادیه من:
📽️من فقط بهشون تذکر دادم وقتی دختر میارن خونه کمتر سر و صدا کنن:من فقط بهشون تذکر دادم وقتی دختر میار...
📽️مادر و ناپدریم خواهرمو مجبور می کردن تن فروشی کنه منم نقشه قتلشونو کشیدم:مادر و ناپدریم خواهرمو مجبور می کردن ...
📽️مهین قدیری اولین قاتل سریالی زن ایران:پرونده جنایی تنها قاتل زن سریالی ایرا...
📽️خفاش شب:پرونده جنایی خفاش شب غلامرضا خوشرو |ق...
📽️بهم گفت دیگه شوهرتو نمی بینی
:بهم گفت دیگه شوهرتو نمی بینی

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

#پرونده_جنایی
#پرونده
#قتل

همه توضیحات ...