میرزا تقی خان امیرکبیر از نوابغ تاریخ انسان. حکایت مأمون که فقط با یک پیراهن ساده به خانه عروس رفت!

Sobh Azal
Sobh Azal
بهرام مشیری: یعنی این وزرا کسانی بودند که مأمور! پیاده کردن سیاست ها بودند، مأمور آرام نگاه داشتن مردم بودند و همچنین مأمور بودن ...
بهرام مشیری: یعنی این وزرا کسانی بودند که مأمور! پیاده کردن سیاست ها بودند، مأمور آرام نگاه داشتن مردم بودند و همچنین مأمور بودند که رضایت! خاطر ارباب رو حتماً داشته باشند. یعنی وجود این وزیر مثل یک وزنه در حرکت بود بین منافع مردم و عرض می کنم که آن چه قدرت نخست می خواست، قدرت اول!. و هرگاه این ترازو به نفع ملت حرکت می کرد، کاری بزرگ می خواستند انجام بدهند، این یکی به خشم می آمد می داد سر وزیر رو می بُریدند اموال ش رو به این و اون می دادند.
و دیگر آنکه این وزرا ضمن احترامات ی که ما برای اینها داریم، اینها هم به ثروت هایِ عظیم! دست پیدا می کردند مثلاً خانواده "سهل"! به عنوان مثال یا "برمکیان"! ثروت های افسانه ای داشتند از "هارون" و اینها بیشتر!. وقتی "مأمون" با دختر "سهل"  (۱) ازدواج می کنه، هِی تاج به سرش میذاشت
رسم بوده است که داماد می رود منزل عروس! یک هفته می مانده
هِی تاج! گذاشتند و مروارید ها و گوهر های تابناک. هر چی نگاه کرد توی آینه گفت: نـــــه! من با این وضعیت! حیثیت ام میره وقتی برم دَرِ منزل سهل چون آنها اینقدر حشمت و ثروت دارند که [با] این وضعیت! در مسابقه! میفتم با ثروت آنها، بعد حیثیت ام میره چون ما فقیریم در مقابل اینها.
حالا خلیفه بوده آقا!
بعد می گوید: فقط یک پیراهن ساده! یِ مشکی و هیجده! مروارید بزرگ در جیب گذاشت که تقدیم عروس کنه.
با همون یک پیراهن، گفت لااقل این جوری حیثیت ام نمیره.
مقصود که اینها ثروت های بزرگ هم برای خودشون ضبط می کردند. "خواجه نظام الملک" به همین! وجه ایران رو تقسیم [بین] پسران خودش کرده بود ضمن اینکه اینها همه یِ کارها رو می کردند.
اما! وقتی می رسیم به فرض بفرمائید میرزا تقی خان امیرکبیر، میرزا تقی خان نخستین وزیر ی ست که وزنه اش به طرف مردم، در اندیشه یِ آباد کردن این مملکت بوده و کوتاه کردن قدرت استبداد!. این است که جان خودش رو از دست داده.
این یک نکته یِ عطف ی ست در تاریخ وزرا!، میرزا تقی خان امیرکبیر! از نوابغ تاریخ انسان به حساب می آید به گمان من.

(۱)- فضل بن سَهل سرخسی

همه توضیحات ...