تفسیر قسمت 7 دیباچه گلستان سعدی

123 بازدید
بیشتر
محفلِ اَرمد
محفلِ اَرمد
مجموعه: تفسیر گلستان سعدیلیست پخش: دیباچهقسمت: 7 معذوری سعدیمفسر: اَرمد(علیرضا فولادی)برای دیدن دیگر ویدئوهای اد ...
مجموعه: تفسیر گلستان سعدی
لیست پخش: دیباچه
قسمت: 7 معذوری سعدی
مفسر: اَرمد(علیرضا فولادی)
برای دیدن دیگر ویدئوهای ادبی، فلسفی و فراشناختی من محفلِ اَرمد را دنبال کنید.
*************************************************************************
صفحات مجازی محفل اَرمد:
zil.ink/mahfel_armad
instagram.com/mahfel_armad
telegram.me/mahfel_armad
@mahfel_armad
aparat.com/mahfel_armad
*************************************************************************
متن این قسمت:
دیگر عروس فکر من از بی جمالی سر بر نیارد و دیدهٔ یأس از پشت پای خجالت بر ندارد و در زمرهٔ صاحبدلان متجلی نشود مگر آن گه که متحلّی گردد به زیور قبول امیر کبیر عالم عادل مؤید مظفر منصور ظهیر سریر سلطنت و مشیر تدبیر مملکت کهف الفقرا ملاذُ الغربا مربّی الفضلا محبُّ الاتقیا افتخار آل فارس یمینُ الملک ملک الخواص فخر الدولة والدین غیاث الاسلام و المسلمین عمدةُ الملوکِ و السلاطین ابوبکر بنُ ابی نصر اطال الله عمرَه و اجل قدرَه و شرَح صدرَه و ضاعَف اجرَه که ممدوح اکابر آفاق است و مجموع مکارم اخلاق.
هر که در سایهٔ عنایت اوست
گنهش طاعت است و دشمن دوست
به هر یک از سایر بندگان حواشی خدمتی متعین است که اگر در ادای برخی از آن تهاون و تکاسل روا دارند در معرض خطاب آیند و در محل عتاب مگر بر این طایفهٔ درویشان که شکر نعمت بزرگان واجب است و ذکر جمیل و دعای خیر و اداء چنین خدمتی در غیبت اولیتر است که در حضور، که آن به تصنع نزدیک است و این از تکلف دور.
پشت دوتای فلک راست شد از خرّمی
تا چو تو فرزند زاد مادر ایام را
حکمت محض است اگر لطف جهان آفرین
خاص کند بنده‌ای مصلحت عام را
دولت جاوید یافت هر که نکونام زیست
کز عقبش ذکر خیر زنده کند نام را
وصف تو را گر کنند ور نکنند اهل فضل
حاجت مشّاطه نیست روی دلارام را
تقصیر و تقاعدی که در مواظبت خدمت بارگاه خداوندی می‌رود بنا بر آن است که طایفه‌ای از حکماء هندوستان در فضایل بزرجمهر سخن می‌گفتند، به آخر جز این عیبش ندانستند که در سخن گفتن بطیء است یعنی درنگ بسیار می‌کند و مستمع را بسی منتظر باید بودن تا تقریر سخنی کند. بزرجمهر بشنید و گفت: اندیشه کردن که چه گویم به از پشیمانی خوردن که چرا گفتم.
سخندان پرورده پیر کهن
بیندیشد آن گه بگوید سخن
مزن تا توانی به گفتار دم
نکو گوی گر دیر گویی چه غم
بیندیش وآن گه بر آور نفس
و زآن پیش بس کن که گویند بس
به نطق آدمی بهتر است از دواب
دواب از تو به گر نگویی صواب
فکیف در نظر اعیان حضرت خداوندی عزّ نصرُه که مجمع اهل دل است و مرکز علمای متبحر اگر در سیاقت سخن دلیری کنم شوخی کرده باشم و بضاعت مزجاة به حضرت عزیز آورده و شبه در جوهریان جوی نیارد و چراغ پیش آفتاب پرتوی ندارد و مناره بلند بر دامن کوه الوند پست نماید.
هر که گردن به دعوی افرازد
خویشتن را به گردن اندازد
سعدی افتاده‌ایست آزاده
کس نیاید به جنگ افتاده
اول اندیشه وآنگهی گفتار
پای بست آمده‌ست و پس دیوار
نخلبندی دانم ولی نه در بستان و شاهدی فروشم ولیکن نه در کنعان.
لقمان را گفتند: حکمت از که آموختی؟ گفت: از نابینایان که تا جای نبینند پای ننهند.
قدّم الخروجَ قبلَ الولوجُ، مردیت بیازمای وآنگه زن کن.
گر چه شاطر بود خروس به جنگ
چه زند پیش باز رویین چنگ
گربه شیر است در گرفتن موش
لیک موش است در مصاف پلنگ
*************************************************************************
لیست پخش های مرتبط:
باب دوم گلستان سعدی:
باب دوم گلستان: در اخلاق درویشان
باب اول گلستان سعدی:
باب اول گلستان: در سیرت پادشاهان
دیباچه گلستان سعدی:
دیباچه گلستان

همه توضیحات ...