نماهنگ - شبانه با خورشید

PersianBMS
PersianBMS
دکلمه‌ای به مناسبت یکصدمین سال صعود حضرت عبدالبهاء.------------------------------------------------------------------------- ...
دکلمه‌ای به مناسبت یکصدمین سال صعود حضرت عبدالبهاء.
---------------------------------------------------------------------------------
واژه‌هایی هستند که در قلب ما جای گرفته‌اند. همواره در دسترس‌اند. گویی از وجودمان رخت نمی‌بندند. همان دم که این واژه‌ها را می‌شنویم، کاروانی به سوی اندیشه‌ی ما راهش را آغاز می‌کند؛ و برای من عهد از این واژگان است. از برای این روزگار مجازی‌زده و اخبار عروسکان بزک‌کرده‌ی این روزگار، هر از چندی که خورشید عهد به وجودم می‌تابد، مرا با جاری دل‌پذیرش تا آرامش دریای عبدالبهاء پیش می‌برد. شب؛ بی‌خوابی چشمانم را تسخیر می‌کند. انگار زمان آرامیدن نیست. روی تخت می‌نشینم. صورتم به دستانم پناه می‌برد. سرم را بالا می‌آورم و دستانم را وا می‌گیرم. آن روبرو تصویر عبدالبهاء چشمانم را لبریز می‌کند. نور اندکی از پنجره به اتاقم لغزیده است. اما آنقدر نیست تا بتوانم آبی چشمانم را بنوشم. عینکم را به دشواری می‌یابم و سوی دیدگانم بیشتر می‌شود. اینک چشمانش کاملا پدیدار است. آه، گاهی نگریستن به چشم‌ها چقدر جان‌بخش است. او نیز به من می‌نگرد. شاید همان‌گونه که به کلبی آیوز نگریست و آرامشش داد. خیره به اویم. آرام‌تر از آن است که دوردست‌های اروپا و آمریکا را فتح کرده باشد. آن هم در دهۀ هفتم زندگی‌اش، و نحیف‌تر از آن که شانه‌هایش تاب نفی و تبعید را داشته باشد. آن هم چهل سال، بیش از نیمی از سال‌های عمرش. از تخت برمی‌خیزم و به او نزدیک‌تر می‌شوم. هم‌چنان نسیم نگاهش به من می‌وزد، بهارانه؛ و با شوق به او چشم می‌دوزم، صمیمانه. به او می‌گویم: چقدر پیر شدی. راستی آنگاه که در این تصویر جاودانه شدی، به چه می‌اندیشیدی؟ لبخندش توجهم را جلب می‌کند. در وفای به عهد کم نظیری. چطور این همه بی‌مهری را تاب آوردی؟ معلم عشقی. بگو سینه‌ای که آکنده از مهر پدر بود، چگونه «قد افلت شمس البهاء» را سرود؟ چشمان و لبخندش تار شدند. گناه از کمی نور و عینکم نیست. چشمانم به اشک نشسته‌اند. آنها را می‌زدایم. اندوه عبث‌ناک است، شادترین است آنکه چون تو عهدش را به جان پاس داشته باشد. به تخت برمی‌گردم و بغضم را جا می‌گذارم. سرم بر بالش پناه می‌گیرد و از انبوه خیال تو سودازده است. با تو عهد بسته‌ام و می‌دانی که دشواری‌ها بی‌پایانند. پس یاری‌ام کن که استوار باشم. اندکی می‌گذرد و مرور تاریخ روزگار تو پلک‌هایم را سنگین و سنگین‌تر می‌کند. به مدد تو نیازمندم ای پایدارترین در عهد، ای ماناترین نقش، ای عبدالبهاء.

لینک ویدیو در وبسایت: https://persianbahaimedia.org/?p=75600

وبسایت
https://persianbahaimedia.org/

عضو کانال یوتیوب شوید: https://goo.gl/X3Z4Qm

شبکه‌های اجتماعی
Instagram: persianbms
https://t.me/Persianbms
Facebook: persianbms

هدف PersianBMS:
هدف اصلی این رسانه ارائه اطلاعات صحیح و دقیق درباره اصول اعتقادى و باورهاى آئین بهائی، رفع سوء تفاهمات موجود در مورد این آئین، و تحکیم  پایه‌هاى مهر و دوستى میان ایرانیان و فارسی زبانان سراسر جهان است.

همه توضیحات ...