اسرار ترسناک و شنیده نشده از پرونده های سیاه ایرانی... | پرونده جنایی ایرانی

JenayiGRAM
JenayiGRAM
اسرار ترسناک و شنیده نشده از پرونده های سیاه ایرانی... | پرونده جنایی ایرانیروزه ۱۱ اردیبهشت ساله ۱۴۰۱ یه مرده جوون ...
اسرار ترسناک و شنیده نشده از پرونده های سیاه ایرانی... | پرونده جنایی ایرانی


روزه ۱۱ اردیبهشت ساله ۱۴۰۱ یه مرده جوون در حالی به سختی میتونست حرف بزنه با پلیسه ۱۱۰ تماس گرفتو گفت

من همین الان از سره کار برگشتم خونه و دیدم
همسرم با ضربه هایه چاقو کشته شده

با تموم شدنه گفته هایه صادقه ۳۷ ساله
خیلی زود مامورایه کلانتریه تهرانپارس راهیه آدرسه مورده نظر شدن

با رسیدنه مامورایه گشته این کلانتریو تاییده درستیه خبر

محله حادثه قرنطینه شد تا بازپرسه جنایی به همراهه اکیپش به محله حادثه برسن

چن دیقه بعد
بازپرسم خودشو به محل رسوندو تحقیقات شروع شد


چیزی که مشخص بود این بود که
مقتول زمانی که خونه تنها بوده این اتفاق براش پیش اومده

از طرفی هیچ چیزه با ارزشی از خونه سرقت نشده بود
هیچ آثاریم از وروده زوری به خونه وجود نداشت

نه قفلی تخریب شده بود
نه شیشه ای شکسته بود

همین موضوعم میتونست تایید کنه
قطعا قاتل با مهنازه ۳۶ ساله آشنایی داشته

خیلی زود پزشکه تیمه جناییم دست به کار شد
این پزشک با بررسیه جسد اعلام کرد

حدوده ۳ ساعت از زمانه فوته مهنازه میگذره

با توجه به آثاره کبودی که دوره گردنه مقتول هستو جایه ضربه هایه چاقویی که رویه شکم مقتول وجود داره
قطعا علته مرگش یا خفگی بوده یا همین ضربه هایه چاقو
ولی باید این موضوع به دقت تویه پزشکیه قانونی بررسی بشه


بعده این بررسیایه اولیه
جسد برایه تحقیقاته بیشتر به پزشکیه قانونی منتقل شد


بعده انتقاله جسد
بازپرس به سراغه صادق همسره مقتول رفتو تحقیقات ازین مرد شروع شد

صادقه میگفت

من امروز مثله همیشه ساعته ۷ صب از خونه زدم بیرونو رفتم سره کار

من با مهناز آخرین بار ساعت ۳ بعد از ظهر صحبت کردم

لیسته تماسامم موجوده

مهناز اون موقع حالش خوب بودو هیچ چیزه مشکوکیم وجود نداشت

من چون سره کار سرم شلوغه خیلی نمیرسم با مهناز صحبت کنم
دیگه وقتی از سره کار اومدم بیرون یه باره دیگه بهش زنگ زدم تا اگه خریدی برایه خونه داره سره راه انجام بدم

یکی دو بار زنگ زدم ولی مهناز گوشیشو جواب نمیداد

با خودم گفتم یا حمومه یا خوابش برده

دیگه خیلی پیگیر نشدمو اومدم خونه
ساعت ۵ بود که رسیدم تویه پارکینگه خونه و ماشینو پارک کردم

چون تویه محله کارم خیلی درگیریه کاری داشتم
همش فکرم درگیر بود
تویه آسانسورم همش تویه فکر بودم
رسیدم جلویه واحدمون کلید انداختمو وارده خونه شدم

ولی تا وارده خونه شدم
یهو خشکم زد
مهناز غرقه خون روی زمین افتاده بود

دوییدم سمتش
خیلی زود متوجه شدم نفس نمیکشه

گوشمو گذاشتم رویه قفسه ی سینش
اونجا بود که مطمئن شدم مهناز جونشو از دست داده

باورم نمیشد همچین اتفاقی افتاده باشه
چن دیقه ای تویه بهت بودم
تا اینکه تصمیم گرفتم موضوعو سریع به پلیس گزارش بدم

بعده ثبته گفته هایه صادق
قرار شد
این مرد برایه تحقیقاته تکمیلی همراه مامورایه پلیس به اداره ی اگاهیه تهران منتقل شه

همزمان با هماهنگیایه انجام شده
محله جنایتم پلمپ شد

وقتی صادق به اداره ی آگاهی منتقل شد میگفت
منو مهناز
وقتی حدوده ۱۸ ساله پیش باهم آشنا شدیم
اون موقع هردومون خیلی کوچیک بودیم

حدوده ۱۰ سال باهم دوست بودیم
چون من کاره درستو حسابی نداشتم
خونواده ی مهناز اصلا راضی به انی ازدواج نمیشدن

بلخره با تلاشه زیاد تونستم
توو یکی از شرکتایه خصوصیه معروفه تهران استخدام بشم

بعده استخدام تویه این شرکت
تونستم بعده حدوده یکی دو سال تلاش
وضعو اوضاعمو خوب کنم

مهنازم با هر سختیی که بود مامان باباشو راضی کرد

بلخره با هم ازدواج کردیمو رفتیم سره یه خونه زندگی
زندگیمونم کاملا باهم خوب بودو هیچ مشکلی نداشتیم

تا اینکه امروز اومدم خونه و با جسده همسرم مواجه شده بودم


بعده تموم شدنه گفته هایه صادقه
ای مرد از اداره ی آگاهی خارج شد ولی افسره پرونده به این مرد مشکوک بود
برایه همین خیلی زود دستوره بررسیه آخرین تماسایه صادقه مهنازو صادر کرد


همزمان تحقیقاته میدانی از محله جنایت شروع شد
خیلی زود چندین خونه تویه همون منطقه شناسایی شد که مجهز به دوربینه مداربسته بودن

فیلمه این دوربینا بازبینی شدو مشخص شد
تنها رفتو آمده مشکوک به این خونه متعلق به یه زنه جوون بوده

ولی چون این زن صورتشو با ماسک پوشونده بودو کیفته دوربینام خوب نبود نمیشد هویته این زنو شناسایی کرد


چن روز بعد نتیجه ی استعلام به دسته بازپرس رسید

برسیه لیسته تماسایه مهناز نشون میداد
روزه حادثه با یه شماره ی ناشناس چندین بار تماس داشته

از طرفی همین شماره
حدوده ۱ هفته قبل از جنایت
با صادقم تماس داشته

این شماره بررسی شد و مشخص شد صاحبه خط
زنه جوونی به اسمه هانیه س

این زن بازداشت شدو به اداره ی اگاهی منتقل شد

وقتی هانیه پشته میزه بازجویی نشست میگفت
منو مهناز باهم دوست بودیم
به خاطره همین باهاش در تماس بودم

همزمان با این موضوع صادقم به اداره ی آگاهی دعوت شد

صادقه به محضه اینکه با هانیه روبرو شد مشخص بود که شوکه شده و زبونش گرفته

مشخص بود این دو نفر دارن یه چیزیو مخفی میکنن
برایه همین صادقه هدفه بازجوییایه فنی قرار گرفتو گفت


من از وقتی سره کاری که الان هستم مشغول شدم
با هانیه آشنا شدم
...                                
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

🔴 لینک سابسکرایب:
@jenayigram

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
🔸 ویدیوهای پیشنهادیه من:
📽️من فقط بهشون تذکر دادم وقتی دختر میارن خونه کمتر سر و صدا کنن:من فقط بهشون تذکر دادم وقتی دختر میار...
📽️مادر و ناپدریم خواهرمو مجبور می کردن تن فروشی کنه منم نقشه قتلشونو کشیدم:مادر و ناپدریم خواهرمو مجبور می کردن ...
📽️مهین قدیری اولین قاتل سریالی زن ایران:پرونده جنایی تنها قاتل زن سریالی ایرا...
📽️خفاش شب:پرونده جنایی خفاش شب غلامرضا خوشرو |ق...
📽️بهم گفت دیگه شوهرتو نمی بینی
:بهم گفت دیگه شوهرتو نمی بینی

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

#پرونده_جنایی
#پرونده
#قتل

همه توضیحات ...