راز قتل مسلحانه و هولناکی که به دلیل خیانت زن متأهل اتفاق افتاد

JenayiGRAM
JenayiGRAM
راز قتل مسلحانه و هولناکی که به دلیل خیانت زن متأهل اتفاق افتادتحقیقات در مورده این پرونده ی جنایی از آب ...
راز قتل مسلحانه و هولناکی که به دلیل خیانت زن متأهل اتفاق افتاد





تحقیقات در مورده این پرونده ی جنایی از آبانه ساله 1401 شروع شد
19 آبانه اونسال مرده جوونی به اداره آگاهی رفتو خبره گم شدنه ناگهانیه برادرشو به پلیس اعلام کرد

این مرد میگفت
برادرم کیان 37 سالشه و یه پسره 4 ساله داره
آخرین خبری که من ازش دارم
چن روز پیش برای خریدنه کاپشن برای پسرش از خونه رفته بیرونو دیگه برنگشته
اونجوری که همسرش ساناز میگه
اونروز وقتی رفته فروشگاه عکسه کاپشنی که میخواسته بخره هم واسه زنش فرستاده بوده
ولی بعده اون گوشیش خاموش شده و دیگه برنگشته خونه
این اتفاق در حالی افتاده که کیان توی آخرین پیامش بعده ارساله عکس گفته الان این کاپشنو میخرمو سریع میام خونه

از پریروز که کیان گم شد
ما همه جا رو دنبالش گشتیم ولی هیچ اثری ازش پیدا نکردیم برای همین گفتیم بیایم اداره پلیسو گم شدنشو گزارش کنیم

با ثبته مشخصات و عکسای کیان توی سیستمه پلیسه آگاهی
خیلی زود تحقیقات برای پیدا کردنش شروع شد

هنوز 24 ساعت از زمانی که برادره کیان گم شدنشو گزارش کرده بود نگذشته بود که دوباره برادرش به اداره آگاهی رفتو خبره عجیبتریو به پلیس داد

این مرد میگفت
بعده اینکه دیروز من به اداره آگاهی اومدم
ساناز بهم زنگ زدو گفت
کیان بهش یه پیام داده که توو خیابون توسطه پلیس دستگیر شده و گفته حالش خوبه و نگرانش نباشیم

بلافاصله با این گفته های جدیده برادره کیان
بازپرسه پرونده دستور دد از تمامه نهادای قضایی استعلام گرفته بشه تا مشخص شه فردی به مشخصاته کیان دستگیر شده یا نه

بعده چن روز مشخص شد
هیچ کسی با مشخصاته کیان بازداشت نشده و این موضوع صحت نداره
حتی بازپرس دستور داده بود از تمام بیمارستانا و پزشکیای قانونی هم استعلام گرفته شه
ولی جوابه استعلام ازین نهادهام منفی بودو مشخصاته کیان اونجا ثبت نشده بود


بازپرس بعده بررسیه جوابه این استعلاما
به ساناز همسره کیان مشکوک شد
برای همین دستوره تحقیقاته نامحسوس در مورده سانازو صادر کرد

توی تحقیق از همسایه های این زوج مشخص شد
مدتی بوده کیانو همسرش باهم دعواهای خیلی شدیدی توی خونه میکردنو باهم به مشکل خورده بودن
همین مسئله میتونست یکی از دلایله گم شدنه کیان بوده باشه
از طرفه دیگم ساناز وقتی به اداره پلیس فراخونده شده بود گفته بود هیچ اختلافی با کیان نداشته و زندگیه عاشقانه ای داشتن

همین تناقضا شکه بازپرسه پرونده رو بیشتر کردو باعث شد دستوره بازرسی از خونه ی سانازو صادر کنه

خیلی زود مامورای آگاهی با حکمه صادر شده به خونه سانازو کیان رفتنو شروع به بررسیه خونه کردن
توی این بررسی
یه کاپشنه بچه گونه پیدا شد که کاملا نو بود
چیزی که این موضوعو مشکوک تر میکرد این بود که
این کاپشن
همون کاپشنی بود که کیان عکسشو از توی فروشگاه برای ساناز فرستاده بود

با پیدا شدنه این کاپشن مشخص شد ساناز در مورده برنگشتنه کیان بعده خریده کاپشن دروغ میگه

برای همین بازپرس بلافاصله دستور داد ساناز بازداشت بشه و به اداره آگاهی منتقل شه

با انتقاله ساناز به اداره آگاهی
جوابه استعلامه خط تلفنه ساناز از مخابراتم به دسته بازپرس رسید

این استعلام نشون میداد ساناز
با یه مرده جوونه دیگه به اسمه بهنام ارتباطه سیاه داره

به سرعت ساناز به اتاق بازجویی انتقال داده شدو پشته میز بازجویی قرار گرفت
ساناز در مورده ارتباطش با بهنام میگفت
بهنام همسایمونه و لباس فروشی داره
این کاپشنه بچه گونه یم که توی خونه پیدا شده بهنام واسه پسرم آورده بود و شباهته این کاپشن و کاپشنه توی عکس کاملا اتفاقیه

ساناز با این همه شواهدو مدارکی که علیهش بود بازم زیر باره هیچ چیزی نمیرفت
تا اینکه با دستوره بازپرس بهنامم بازداشت شدو به اداره آگاهی منتقل شد

بهنامم خیلی سعی کرد حقیقته ماجرارو مخفی کنه
اما با سوالای گمراه کننده ی افسره بازجویی
حرفای ضدو نقیضه بهنام شروع شدو بلخره مجبور به اعتراف شد
19 دی ساله 1401 بهنام بلخره اسراره جنایته مسلحانه ای که انجام داده بودو فاش کرد

بهنام میگفت
ساناز و کیان همسایه ی ما بودن
ولی من وقتی باهاش آشنا شدم فک نمیکردم شوهر داشته باشه
پسرشو دیده بودم
ولی فک میکردم مطلقس
اولش رابطمون با یه سلام علیکه ساده شروع شد
ولی یواش یواش رابطمون بیشتر شدو هروقت همدیگرو میدیدم چن دیقه ای با هم حرف میزدیم

انقد رابطمون صمیمی شد که شمارمو به ساناز دادم
اونم زنگ زدو رابطمون شکل گرفت
اوایلش ساناز میگفت از شوهرش طلاق گرفته
ولی بعده یه مدت که با شوهرش توو خیابون دیدمش
بلخره اعتراف کرد که شوهر داره

ولی دیگه زمانی به این موضوع اعتراف کرد که دیگه دیر شده بودو من عاشقش شده بود
از وقتی فهمیدم شوهر داره
مدام میگفت با شوهرش مشکل داره
حتی بعضی وقتا صدای دعواشون تا توی خیابونم میومد

انقد توی گوشم خوند که شوهرش داره اذیتش میکنه و از کارای بدش گفت
که دیگه تصمیم گرفتم شوهرشو بکشم تا سانازو از دستش نجات بدم

برای اجرا کردنه نقشم لازم بود یه مقدار به کیان نزدیک بشم
چن ماهی گذشتو با کیانم دوست شدم

من به خاطره اینکه مغازم کوچیکه همیشه مشکله جا داشتم
...



- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

🔴 لینک سابسکرایب:
@jenayigram

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
🔸 ویدیوهای پیشنهادیه من:
📽️من فقط بهشون تذکر دادم وقتی دختر میارن خونه کمتر سر و صدا کنن:من فقط بهشون تذکر دادم وقتی دختر میار...
📽️مادر و ناپدریم خواهرمو مجبور می کردن تن فروشی کنه منم نقشه قتلشونو کشیدم:مادر و ناپدریم خواهرمو مجبور می کردن ...
📽️مهین قدیری اولین قاتل سریالی زن ایران:پرونده جنایی تنها قاتل زن سریالی ایرا...
📽️خفاش شب:پرونده جنایی خفاش شب غلامرضا خوشرو |ق...
📽️بهم گفت دیگه شوهرتو نمی بینی
:بهم گفت دیگه شوهرتو نمی بینی

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

#پرونده_جنایی
#پرونده_مستند
#قتل

همه توضیحات ...